انفجار درون

پربارترین و بهترین خوشه ها ی گندم به طرف زمین آویزان هستند.

انفجار درون

پربارترین و بهترین خوشه ها ی گندم به طرف زمین آویزان هستند.

پروفسور«سیدحمید مولانا»

آرزوى اقامت در آمریکا را نداشتم


پروفسور در ایران بود که پس از پیگیرى‌هاى متوالى به سراغش رفتیم و در سالن انتظار هتل اوین با او دیدار کردیم. آماده شده بود تا به دفتر کارش در دانشگاه امام صادق(ع) برود، مسیرى از بزرگراه چمران به مقصد پل مدیریت. در آسانسور باز شد و مردى قد بلند با کت‌و شلوارى مرتب پیش آمد. به حضور رفتیم. او صمیمانه، انگار که ما را از قبل مى‌شناخت، پذیرایمان شد. پروفسور در همان فرصت اندک به چند سؤال ما پاسخ گفت. آشنایى و ملاقات با پروفسور«سیدحمید مولانا»آشنایى با کسى است که طنین اندیشه‌هایش در ایران و آمریکا اوج گرفته‌ است. دانشمندى که بنیانگذار دانشکده علوم و ارتباطات بین‌الملل آمریکا بوده و در سال 2000 به عنوان دانشمند برجسته سال در دانشگاه واشنگتن انتخاب شد. او مؤلف بیش از بیست جلد کتاب مرجع،صدها جزوه و نوشتار در رشته‌هاى ارتباطات، علوم سیاسی، اقتصادی، جامعه‌شناسى و اسلام‌شناسى است . اگر چه او مقیم آمریکاست، اما هر زمان که به ایران مى‌آید مى‌توان او را در دو محل از محله‌هاى این منطقه، یعنى هتل اوین و دفترش در دانشگاه امام‌صادق(ع) ـ چرا که عضو ‌هیئت ‌علمى ‌دانشکده ‌فرهنگ و ارتباطات این دانشگاه است ـ ملاقات کرد. در اینجا لازم است از همکارى وهماهنگى‌هاى دوست گرامى جناب‌«احمدی» مسئول دفتر ایشان در دانشگاه، تشکر کنیم.
دفتر کار شما در دانشگاه امام‌صادق(ع) جنب یکى از محله‌هاى منطقه ما قرار دارد، یعنى اسلام‌آباد و پل مدیریت که اتفاقاً یکى از محله‌هاى محروم منطقه ما هم هست. دفتر دیگر شما در واشنگتن ‌مقابل ‌کاخ‌سفید ‌است.چقدر بین این دو محل فاصله مى‌بینید و با مقایسه این دو چه حسى به شما دست مى‌دهد؟
همان‌طور که مى‌دانید، متأسفانه من فقط در فرصت‌هاى مقطعى که امکانى فراهم مى‌شود به تهران مى‌آیم. سال‌هاست که همکاران لطف داشته‌اند و دفترى را برایم در دانشگاه امام‌صادق(ع) در نظر گرفته‌اند. اما من از کودکى و به اقتضاى محیط و شرایط ملى و بین‌المللى روز،‌ همیشه کنجکاو بودم که هم غرب و هم شرق را درک کنم و بفهمم، اما هیچ وقت نه آرزوى اقامت دائم در غرب و آمریکا را داشتم، نه مایل بودم در غرب شغلى داشته باشم و حتى تدریس کنم.بعدها هم که براى تحصیلاتم به آمریکا رفتم، سال 42 پس از دریافت درجه دکترا به ایران برگشتم. اما در همان هفته‌هاى آغازین کارم به عنوان سردبیر روزنامه کیهان چندین بار از سوى ساواک بازجویى شدم و تحت فشار بودم.فشارها و فضاى اختناق آن دوره مجبورم کرد که دوباره به آمریکا بروم. این نکته را به این دلیل گفتم که اشاره کنم براى من ایران و شهرهاى آن با تمام مشکلاتش زیباست. باور کنید که براى من این خاک بوى دیگرى دارد.
لطفاً این فضا را بیشتر توصیف کنید. یعنى مى‌فرمایید فضاى زندگى در تهران براى شما حس برانگیزتر از فضاى واشنگتن است؟
دقیقاً. این واقعیت درونى من است. موقعى که با خانواده به تهران آمدیم، ده سال داشتم، بعد از جنگ جهانى دوم بود.خاطرات و تصاویر من از تبریز یک فرهنگ ناب اسلامی، ایرانى و آذربایجانى بود. مساجد،بازار،محله‌ها،امامزاده‌ها، انجمن‌ها و حسینیه‌ها، اجتماعات بزرگ، نماز اعیاد فطر و غدیر و قربان، زیبایى و ضیافت خداوندى ماه رمضان، جلال و بزرگى ماه محرم و دسته‌هاى مردم، رفت‌و آمد و ارتباطات اجتماعى مردم در محله‌ها، بوى نانوایى‌ها، زیبایى‌دکان‌هاى میوه‌فروشی، کتابفروشى‌ها، جلسات علم و دانش و شعر و عرفان، زبان‌هاى ترکى و فارسى و لهجه‌هاى محلی، همه و همه برایم دوستداشتنى‌ترند.
وقتى به تهران مى‌رسید، در مسیرى که تا هتل یا دانشگاه طى مى‌کنید، آیا چیزى در شهر هست که براى شما جالب یا خاطره‌انگیز باشد؟
یعنى چه چیزى ؟ مقصودتان روابط اجتماعى است؟
مقصودم ساختار شهرى مردم، بزرگراه‌ها، تابلوها و هر چیزى است که در مسیر فرودگاه تا محل سکونت‌تان در هتل بتواند براى شما جالب یا خاطره‌انگیز باشد.
البته هر جاى تهران،خصوصاً محله‌هاى قدیمى ‌آن، براى من خاطره‌انگیز است. اما این سؤال شما مرا یاد یک خاطره انداخت. گاهى که به ایران مى‌آیم وقتى از بزرگراه چمران مى‌گذریم و چشم من به تابلوهاى شهرى و نام جلال‌آل‌احمد مى‌افتد، خاطره دیدارم با او زنده مى‌شود. یادم هست سال 1347 بود که بعد از پنج سال از آمریکا براى بازدیدى چند روزه به ایران آمده بودم. در این سفر به مازندران رفتم و تصادفى براى اولین‌بار با مرحوم جلال آل‌احمد آشنا شدم. من ایشان را در یک مراسم چاى که چند نفربیشتر حضور نداشتند، ملاقات کردم. من تا حدودى با سوابق سیاسى و آثار ادبى ایشان آشنا بودم. البته آن روز در حضور دیگران وارد این بحث‌ها نشدیم وگفت‌وگوى ما به موضوعات معمولى گذشت.
مایلم بدانم با وجودى که سال‌ها در شهر واشنگتن زندگى کرده‌اید چه شده که هنوز این نگاه به سنت‌هاى ایرانى در وجود شما هست؟هنوز هم از تهران قدیم چیزى به یاد دارید؟
دقیقاً، من تمام خاطرات قدیمى‌ام را از کودکى‌و دبستان تا دبیرستان مروى‌ تهران به یاد دارم. منزل ما در گذر مستوفى ‌بین چهارراه گلوبندک آن روز و محله پاچنار بود. خانه ما به مدرسه مروى‌خیلى‌نزدیک بود. ما مناجات و اذان مساجد سلطانى‌و ارک را در خانه ‌مى‌شنیدیم. شب‌هاى‌‌رمضان بویژه مواقع احیا و همچنین در ماه محرم دایره بین پاچنار و گلوبندک تا مسجد سلطانى‌و خیابان ناصرخسرو مرکز درس، عبادت و سمینارهاى‌ما بود. نمى‌دانم شما تا چه اندازه با تهران دهه‌هاى‌1320 و 1330 آشنا هستید. آن زمان، همه وزارتخانه‌هاى‌دولتى ‌بازار و مساجد بزرگ در محدوده سبزه‌میدان،شمس‌العماره، کاخ گلستان و توپخانه بود. شمال شهرتهران از بهارستان شروع ‌مى‌شد و به «آب کرج» که نهرى‌خوش آب و هوا و پردرخت بود، خاتمه‌مى‌یافت. همه اینها و احوال دوران کودکى‌و جوانى‌روحم را با سنت‌هاى ‌ایرانى‌آمیخته است. شاید دلیلش این باشد که در جوانى‌بیشتر وقت من در خانواده و مسجد و در فضاهاى‌محلى‌تبریز و تهران گذشت. خوشبختى‌من این بود که در مدت بیست سال اول زندگى‌ام که در ایران بودم، به تشویق و کمک خانواده و پدرم، هم از تحصیلات جدید روز و هم از معارف اسلامى‌به موازات هم بهره‌مند شدم. از طرفى‌ رفت‌وآمد ما با قم براى ‌زیارت مزار حضرت معصومه(س) و دیدار با پسرعموهایم مرا با دروس‌علماى‌بزرگ حوزه از جمله حضرت« آیت‌الله بروجردی» آشنا کرد و حتی« آیت‌الله خمینی» را هم براى‌اولین‌بار در قم دیدم.
همه این فضاها نگاه مرا به سنت‌هاى‌اسلامى‌ و ایرانى‌و محلى‌و ملى‌عمیق کرده است.
جناب پروفسور، ما در این رسانه محلی، به دنبال احیاى ‌هویت‌هاى‌محله‌اى‌هستیم. شاید بخشى‌از این هویت به معناى ‌همان فضایى‌ باشد که شما درباره تبریز یا تهران قدیم فرمودید که امروز در زندگى‌و شهر ما گم یا کم‌رنگ شده است.
اتفاقاً شما خود را در مسیر جریان دقیقى‌قرارداده‌اید. امروز در برابر مفهوم جهانى‌شدن، پدیده محلى‌شدن به شکل جدى ‌مطرح است و ما در عصر جهانى‌شدن شاهد ظهور هویت‌هاى‌فرهنگى اجتماعى‌محلى‌هستیم. همین است که توسعه رسانه‌هاى ‌محلى ‌رویکرد جدیدى‌ را در حوزه ارتباطات رقم زده است.
آیا در رویارویى‌با مسئله جهانى‌شدن ‌مى‌توانیم در احیاى ‌هویت فرهنگى اجتماعى‌وشهرى ‌محله‌هاى ‌قدیمى ‌شاهد یک جریان محلى‌موفق باشیم؟
اول اینکه ساختار روابط اجتماعى‌در ایران با غرب و در تهران با واشنگتن خیلى‌متفاوت است. جامعه ایرانى ‌هنوز هم با بافت‌هاى‌سنتى‌عمیق و ریشه‌دارى‌ روبروست. ارتباطات اجتماعى‌مردم، اجتماعات، رفتارها، آداب و رسوم و خصوصاً نهادهاى‌سنتى‌همگى‌به شما در این مسیر کمک‌مى‌کنند. مثلاً در اینجا مساجد در هر محله یکى‌از مهم‌ترین مراکز ارتباطات همگانى‌بوده است. در تاریخ اجتماعى‌و در فرهنگ ایران مسجد بزرگ‌ترین، متنفذترین و مردمى‌ترین رسانه جمعى‌و کلامى‌بوده است.
حالا شما براى‌ احیاى‌ هویت‌هاى‌ سنتى‌خود چقدر به مسجد دقت دارید؟مساجد در تاریخ تمدن اسلامى‌توانسته‌اند براى‌نخستین بار ارتباط شفاهى‌و قلمى‌بشریت را بصورت یک واحد اطلاعاتی، علمی، فرهنگى‌و دینى‌به مردم عرضه کنند. مثلاً در دوران انقلاب اسلامى‌رسانه‌هاى ‌مردم، مساجد، حسینیه‌ها و حوزه‌ها بودند، نه شهردارى‌ها یا مطبوعات یا نهادهاى‌ دیگر.
اساساً هویت ایرانى‌را با این ریشه‌ها ‌مى‌توان بررسى‌ کرد. حالا در عصر ارتباطات جهانى‌یا در رویارویى‌با پدیده جهانى‌شدن، به عنوان مردمى‌که از هویت‌هاى‌دینى‌و محلى‌عمیق برخورداریم، خیلى‌جدى‌تر باید به داشته‌هاى‌خودمان توجه داشته‌باشیم.
شما که استاد ارتباطات هستید، با توجه به رویکرد ما در «همشهرى‌ محله»، چه جایگاهى ‌براى ‌این رسانه ‌محلى ‌قائلید؟ معتقدید یک رسانه در محله با چه ضرورت‌هایى ‌روبروست؟
ببینید، امروز به علت جهانى‌شدن و گسترش رسانه‌هاى‌جدید، ماهیت رسانه‌تغییر کرده است. از سال‌ها پیش معتقد بودم که چنین حرکتى‌در ایران باید آغاز شود. آرزو ‌مى‌کردم که در هر شهری، روستایى‌و هر جایى ‌نشریه محلى‌داشته باشیم.
قطعاً کار شما بسیار مهم است و باید از لحاظ ابعاد گوناگون اجتماعى‌تحلیل شود. این کار آثار مستقیم و غیر مستقیم مفیدى ‌روى عامه ‌مردم خواهد داشت. باید روى‌نهادهاى‌ سنتى‌خوب کار کنید. کارکرد این نهادها در جامعه و نقش مؤثر و مستقیم آنها باید مورد توجه جدى‌ رسانه محلى‌شما باشد.
برایتان آرزوى‌موفقیت‌ مى‌کنم.

مضرات نوشابه های گازدار

امـروزه مصرف نوشابه های گازدار بطور فزاینده میان مـردم
باب گردیده است. اما  آیـا مـصـرف کنـنـدگان از مـضرات این
نوشابه های رنگارنگ با خبرند؟ پیـش از آن کـه جـــرعه ای
دیـگر از نـوشـابـه خـود را بــنوشید بهتر است این مـقاله را
مطالعه نمایید:

پــژوهشگران مضرات مصرف نوشابه های گازدار را چـنـیـن
برمیشمارند:

1- پـوسیدگی دندانها: تمام نوشابه های گازدار خاصیت
اســیدی داشته و سبب فرسایش مینای دندانها میگردند.
همچنین میزان قند بالای این گـونه مـحــصولات پوسیدگی
دندانها را تسریع میکنند.

2- چاقی: نوشابه های گازدار عمدتا از آب تصفیه شده، افزودنیهای مصنوعی و شکر تصفیه شده تهیه میگردند. بنابراین فاقد هرگونه ارزش تغذیه ای بوده و تنها به  خاطر میزان  قند بالایشان دارای کالری زیادی میباشند که سبب چاقی در فرد مصرف کننده میگردند. در نوشابه های رژیمی نیز جای شکر معمولی از آسپارتام استفاده میکنند که در ضمن آنکه یک ماده اشتها آور میباشد برای سلامتی نیز مضر بوده و مصـرف آن میگرن، سرگیجه و کاهش توان حافظه را بدنبال دارد.

3- سوء تغذیه: افرادی که به مصرف  نوشابه های گازدار اعتیاد دارند و از طرفی که این محصولات موجب کاهش اشتها میگردند بنابراین فرد معتاد تنها به مصرف نوشابه های گازدار روی آورده و دچار سوء تغذیه میگردند.هنگامی که شما در بطری یک نوشابه گازدار را میگشایید بلافاصله حبابها و گازهای موجود در آن به بیرون جهیده وظاهر میگردند.گاز اینگونه محصولات بسبب وجود  اسید فسفریک و دی اکسید کربن در ترکیباتشان میباشد که سبب اسیدی گشتن اینگونه محصولات نیز میگردند.PH  نوشابه های گازدار بین 2.5 تا 3.5 میباشد که موجب پدید آمدن محیطی اسیدی در معده میگردند. در کل مسیر سیستم گوارش تنها معده قادر به مقاومت در برابر چنین محیط اسیدی میباشد. اما در دیگر اعضای سیستم گوارش بدن مانند دهان، گلو و مری در پی مصرف نوشابه های گازدار محیط اسیدی ناهنجاری ایجاد میگردد. چراکه مخاط دهان، گلو و مری بسیار در برابر اسید حساس و آسیب پذیر میباشند. اسید فسفریک موجود در این نوشابه ها نیز با رقابت با اسید هیدروکلریک معده عملکرد صحیح معده را تحت تاثیر قرار میدهد. هنگامی که معده ناکارآمد میگردد غذای مصرفی گوارش نیافته باقی مانده و سبب سوء هاضمه و نفخ میگردد. افرادی که از زخم معده و
سوزش سر سینه رنج میبرند باید از مصرف نوشابه های گازدار جدا خودداری کنند.

4- تاثیر بروی کلیه ها: هنگامی که میزان اسید فسفریک خون افزایش می یابد کلیه ها قادر بدفع سریع آن نمیباشند بنابراین فشار مضاعفی بروی کلیه ها تحمیل میگردد. مصرف نوشابه های گازدار سبب  میگردد تا کلسیم از استخوانها برداشته شده و درون خون جریان یابد این امر موجب رسوب کلسیم اضافی در کلیه ها گردیده که در نهایت منجر به سنگ کلیه میگردد.

5- تاثیر بروی پوست: خون اسیدی بروی عملکرد گلوتایتون تاثیر میگذراد. گلوتایتون یک آنزیم با خاصیت آنتی اکسیدانی میباشد. علاوه بر آن نوشابه های گازدار فاقد هرگونه مواد معدنی و ویتامین میباشند. افرادی که نوشابه مصرف میکنند معمولا مصرف آب میوه، شیر و حتی آب را کاهش میدهند و بدن خود را از ویتامینها و مواد معدنی که برای سلامتی پوست ضروری میباشند محروم میسازند. بنابراین پوستشان بیشتر دچار چین و چروک  میگردد.

6- تاثیر بروی استخوانها: اسید فسفریک موجود در نوشابه های گازدار ماده ای بسیار سمی میباشد. در صنعت از اسید فسفریک بعنوان سختی گیر آب استفاده میگردد. به این طریق که اسید فسفریک سبب زدودن کلسیم و منیزیوم از آب سخت میگردد. اسید فسفریک در بدن نیز دارای عملکرد مشابهی میباشد. یعنی یون کلسیم را از استخوانها بر داشته و پوکی استخوانها را سبب میگردد.

7- تاثیر کافئین: به نوشابه های گازدار عمدا کافئین افزوده میگردد تا ایجاد اعتیاد و وابستگی در مصرف کنندگان خود کنند. کافئین موجود در نوشابه های گازدار با سرعت بیشتری نسبت به دیگر نوشیدنیهای حاوی کافئین  مانند قهوه و چای جذب بدن میگردد. کافئین سبب برهم خوردن نظم خواب گردیده، علایم پیش از قاعدگی را تشدید کرده و سبب کم آبی در بدن میگردد.

به خاطر داشته باشید که بیماریها یک شبه پدیدار نمیگردند بلکه در طی سالها بر اثر پیروی از  رژیمهای غذایی نامناسب ایجاد میگردند.بنابراین مصرف نوشابه های گازدار را به حداقل ممکن رسانده و در عوض به نوشیدن آب وآب میوه های طبیعی روی آورید. هرگاه هم که هوس مصرف نوشابه های گازدار را کردید حتما از نی استفاده کنید تا از تماس مستقیم نوشابه با دندانها خودداری کرده باشید.

استادیار ایرانى جزو ۱۰ مغز برتر آمریکاى شمالى

استادیار جوان ایرانى دانشگاه «پرینستون» به عنوان یکى از ۱۰ مغز برتر آمریکاى شمالى معرفى شد.
وى به همراه ۹ محقق برجسته دیگر چندى پیش در چهارمین نشست «۱۰ برلیان» نشریه Popular Science در آمریکا مورد تقدیر قرار گرفت.
به نوشته USATODAY، این فهرست ۱۰ نفره شامل محققان و نخبگان جوانى است که در حوزه هاى ابتکارى مشغول به فعالیت هستند و با این حال معمولا از چشم عموم پنهان مانده اند.
مریم میرزاخانى در سال ۱۹۹۹ میلادى موفق به پیدا کردن راه حلى براى یک مشکل ریاضى شد که بسیارى را به دام انداخته بود: محاسبه حجم هاى فضایى منحنى هندسى. مریم میرزاخانى که تحصیلات کارشناسى ارشد و دکترا را در دانشگاه هاروارد پشت سرگذاشته، از دانش آموزان نخبه المپیادى کشور است که در سال ۷۴ در المپیاد جهانى ریاضى علاوه بر دریافت مدال طلا با کسب بالاترین امتیاز به عنوان نفر اول جهان شناخته شده است.
این دانش آموز نخبه ریاضى، تحصیلات دانشگاهى خود را در رشته ریاضى در دانشگاه صنعتى شریف ادامه داد و از جمله بازماندگان سانحه غمبار سقوط اتوبوس حامل نخبگان ریاضى دانشگاه صنعتى شریف به دره در اسفندماه ۷۶ است.

آشپزخانه فصلى

طراحى دکوراسیون آشپزخانه دریایى است که با فرصت هاى بسیارى براى خلاقیت پرشده است. در آشپزخانه عناصر و اجزاى بسیارى موجود است. با صرف مقدارى وقت و هزینه مى توان تغییراتى جالب و متنوع همگام با فصلى که در آستانه آن هستیم، داد. قسمت مهم دکوراسیون داخلى آشپزخانه را کابینت آن تشکیل مى دهد توجه به انتخاب کابینت در ابتداى مبله کردن منزل بسیار حایزاهمیت است ، زیرا کابینت داراى انواع و اقسام متنوعى است و هزینه هاى متفاوتى را براى ساکنان خانه دارد. اما به هر حال پس از مدتى شما از دکوراسیون آشپزخانه خود خسته مى شوید. بخصوص اکنون که ابتداى فصل پاییز است، مردم ساعات بیشترى را به سبب تغییر فصل و دگرگونى آب و هوا در منزل به سرمى برند.
اما اگر بخواهید تنوعى در آشپزخانه خود بدهید و هزینه زیادى را متحمل نشوید مى توان تغییرى روى کابینت ها اعمال کرد، بسته به جنس کابینت خود، مى توانید آنها را رنگ کنید، توجه به اینکه تغییر رنگ برخى از کابینت ها به عهده کارخانه سازنده  است، لازم به نظرمى رسد.اما در هر صورت هزینه رنگ کردن کابینت بسیار کمتر از تعویض آن مى باشد. در مورد انتخاب رنگ کابینت، رنگ داخل و طبقات نیز بسیار در تغییر حال و هواى دکوراسیون آشپزخانه تأثیر دارد.
انتخاب رنگ کابینت آشپزخانه با توجه به فصل پاییز و تغییر حالات و روحیات مردم در این فصل همانطور که راجع به سایر بخش هاى دکوراسیون منزل در یادداشت هفته پیش ذکر شد، مى توان از رنگ هاى پاییزى استفاده کرد. رنگهاى مناسب که در این فصل مى توانید آنها را به کارببرید و از لحاظ روانشناسى احساس بهترى داشته باشید، رنگ هایى هستند که در طبیعت و درختان پاییزى مى بینید. از جمله این رنگها نارنجى، طلایى، قرمز، قهوه اى، کرم، سبز زیتونى و… مى باشند. البته باتوجه به سلیقه خود و در نظر داشتن رنگ کلى مبلمان آشپزخانه و منزل خود مى توانید از طیف وسیع رنگ هاى پاییزى، رنگ مناسب را انتخاب نمایید.
ازسوى دیگر دقت در جزئیات دکوراسیون داخلى آشپزخانه، مى تواند براى تغییرى جالب و جذاب ولى بسیار کم هزینه بسیار شما را یارى رساند. بطور مثال با تعویض دستگیره هاى کابینت ها مى توان تغییرى در نماى کابینت ها و در کل در دکوراسیون آشپزخانه ایجاد کرد. البته دستگیره اى که انتخاب مى کنید مى تواند از جنسهاى مختلفى مانند کریستال، فولاد آبدیده، برنج و… باشد. لولاى درهاى کابینت هم در چهره آن و هم در کاربرى آن تأثیر دارد.
انتخاب اجزاى کابینت در کل تأثیر بسزایى در دکوراسیون آشپزخانه شما و حال  و هوایى که باتوجه به فصل مى خواهید، مى گذارند.
اما موارد دیگرى هم براى همگام نمودن دکوراسیون آشپزخانه با فصل پاییز مى توان در نظرگرفت. به عنوان نمونه، نورپردازى روى کابینت ها و رنگ نورى که انتخاب مى شود، بسیار در نماى آشپزخانه تأثیردارد.
باتوجه به اینکه آشپزخانه داراى عناصر و اجزاى بسیارى است، تنوعى که مى توان در آن ایجاد کرد هم بسیار متنوع است و با کمى دقت و حوصله مى توان تغییراتى زیبا و جذاب هماهنگ با فصل زیباى پاییز در دکور آشپزخانه که کابینت بخشى از آن است، ایجاد کرد.

چه کنیم تا به ما اعتماد کنند؟

پیدا کردن فرد امین و مورد اعتماد چه در روابط نزدیک و چه در روابط دور یا رسمی کار ساده ای به نظر نمی رسد. انسان ها دوست دارند دوستان قابل اعتمادی داشته باشند. دوستانی که بتوانند برای روزهای سخت زندگی رویشان حساب کنند. اعتماد و اطمینان دو واژه ای است که به ظاهر ساده می آید اما در اصل جای تعمق بسیاری دارد. وقتی به فردی اعتماد می کنید و حرف دلتان را می زنید و سپس آن را از دهان دیگری می شنوید چه احساسی به شما دست می  دهد؟
مطمئناً احساس خوشایندی نیست. شهروندان ما تا چه میزان به هم اطمینان دارند؟ در یک خانواده افراد خانواده تا چه حد مورد اعتماد هم هستند؟ اعتماد افراد خانواده به هم یکی از ارکان بهداشت روانی است. وقتی نوجوان یا جوان در خانواده خود فرد مطمئنی پیدا نمی کند تا با او روابط نزدیک و صمیمی داشته باشد ناخودآگاه از خانواده دور شده و به دامن دوستان و بیگانه ها کشیده می شود و در این میان اگر به تور افراد ناباب بخورد، آسیب های جبران ناپذیری خواهد دید. اما فردی که روابط دوستانه با افراد خانواده اش دارد و حمایت عاطفی می شود از آسیب های اجتماعی در امان می ماند.
چگونه فردی مورد اطمینان باشیم
گذشته یک فرد بهترین مدرک برای پاسخگویی به این پرسش است، همه ما در شرایط امتحان یا آزمون قرار می گیریم. همه ما به نوعی به یکدیگر امتحان پس می دهیم؛ آنانی قابل اعتمادند که از چنین آزمون هایی سربلند بیرون آمده باشند. شما مسلماً به کسانی اعتماد می کنید که قبلاً هم اعتماد کرده اید. به کسانی اسرار خود را می گویید و با کسانی درد دل می کنید که قبلاً به نوعی از آنها باز خورد مثبت دریافت کرده اید. از مغازه هایی خرید می کنید که به کیفیت جنس و بهای آن تا حدی اطمینان دارید. از مسیری رفت و آمد می کنید که تا حدودی امن تر از مسیرهای دیگر به نظر می رسد. برای مهمانانتان از رستورانی غذا تهیه می کنید که به سلامت آن اطمینان بیشتری داشته باشید. فرزندانتان را در مدرسه ای ثبت نام می کنید که لااقل از چند نفر تعریف آن را شنیده باشید. مسلماً همین فاکتورها در انتخاب افرادی که می خواهید به آنها اطمینان کنید، نقش دارند. به دیگران اعتماد کنید تا آنها نیز به شما اعتماد کنند.
اصولاً هر خصلتی را با کمی تلقین، انتظار از فرد و دادن بازخورد مناسب می توان در شخص ایجاد کرد. وقتی به کسی می گویید: «چون به تو اطمینان دارم...» فرد ناخودآگاه از خود انتظار یک فرد مطمئن را دارد مگر آنکه از لحاظ شخصیتی آدم بی وجدانی باشد. اعتماد متقابل یکی از رموز روابط صمیمی و صادقانه است. اگر در مقابل اعتماد دیگری نسبت به او بی اعتماد شوید قدر مسلم کم کم اعتماد او نیز نسبت به شما کمرنگ خواهد شد. مردم دوست دارند در مقابل کنش های مثبت شان نسبت به دیگران واکنش های مثبت دریافت کنند. مردم از اینکه مورد اعتماد کسی قرار بگیرند به خود می بالند. از اینکه شما او را به دیگری ترجیح داده اید و محرم اسرارتان نمودید احساس غرور می کنند. هر قدر انتقال احساس صادقانه تر باشد، همان قدر قوی تر و ارضاء کننده تر است. اصولاً همه مردم از شنیدن سخنانی که بوی تناقض یا ناراستی بدهد، می پرهیزند. چون اینگونه سخنان احساس ناخوشایندی را به وجود می آورد و مردم خود آنقدر درگیر و گرفتار با معضلات زندگی هستند که جایی برای اضافه بار اینگونه سخنان نداشته باشند.
رابطه اعتماد و احساس امنیت
احساس امنیت عبارت است از احساس آزادی نسبی از خطر. این احساس وضع خوشایندی را ایجاد می کند و فرد در آن دارای آرامش جسمی و روحی است. ایمنی از عواطف و احساسات، زیربنایی حیاتی برای تأمین بهداشت روانی است. افراد ناامن، نامتعادلند. شخصی که دائما احساس عدم امنیت، ترس و خطر از بیرون و درون خود می کند، نمی تواند احساس سالمی داشته باشد. او با پرخاشگری یا اضطراب واکنش نشان داده و در دنیای ذهنی خود مدام در حال دفع کردن خطرات احتمالی است. روابط توأم با اعتماد، احساس امنیت را بالا می برد.
تأثیری که احساس ناامنی بر انسان دارد ایجاد حالت تنش و برانگیختگی و عدم تعادل است. بعضی از روان شناسان معتقدند که احساس ناامنی یک احساس خالص، مجرد و محدود نیست. بلکه احساسی پیچیده و مرکبی است که باید به عنوان یکی از صفات اصلی کل شخصیت انسان محسوب گردد. در این میان آبراهام مزلو، روان شناس انسان گرا از اولین کسانی بود که در این زمینه نظرات اساسی ارائه داده و چهارده نشانه برای این احساس برشمرد که عبارتند از:۱- احساس طرد شدن؛ مورد عشق و علاقه دیگران نبودن ۲- احساس تنهایی ۳- احساس اینکه دائماً در معرض خطر قراردارد ۴- ادراک دنیا به عنوان مکانی تاریک، خصمانه و خطرناک ۵- دیدن دیگران به عنوان افرادی بد، شیطانی و خودخواه ۶- احساس عدم اعتماد، حسادت، بخل ۷- بدبینی ۸- گرایش به ناخشنودی و نارضایتی از خود و محیط ۹- احساس تنش، فشار، کشمکش درونی توأم با خستگی و بی  حوصلگی، ناراحتی، کابوس و بی ارادگی ۱۰- گرایش به عیب جویی زیاد نسبت به خود ۱۱- احساس گناه و شرمندگی ۱۲- اختلال در پذیرش خود، نیاز به قدرت و مقام اجتماعی، جاه طلبی، پیشرفت و پرخاشگری یا بالعکس احساس خود آزاری، وابستگی به دیگران، احساس بیچارگی و درماندگی و تسلیم در برابر ناملایمات ۱۳- میل دایمی و شدید برای یافتن امنیت به صورت هدف های مکرر و متغیر و کاذب ۱۴- خودخواهی، خودمداری و فردگرایی و اشتغالات ذهنی شدید و مستمر.
همانندسازی و احساس ایمنی
خانواده شرایط همانندسازی سالم را برای کودک فراهم می سازد، اولین تجربه مهم کودک در این زمینه معمولاً با مادر است. ولی با گذشت زمان کودک با افراد دیگر خانواده نیز مرتبط می شود و روابط عاطفی و اجتماعی او گسترش می یابد. برای مدت ها این محیط جو و فضای زندگی او را شامل می شود. تجاربی که در این فضای کوچک کسب می کند. ساختمان اولیه شخصیت کودک را ساخته و خودپنداری و جهان بینی و نگرش او را نسبت به زندگی خود و دیگران به مقدار زیاد تعیین می کند. در خانواد ه های سنتی، محدوده ارتباطی طفل وسیع تر و تنوع همانندسازی او بیشتر است. بنابراین اگر نتواند با پدر و مادر ارتباط برقرار کند غالباً با دیگر اعضای خانواده مرتبط می شود و بسیاری از نیازهای خود را از طریق آنان برآورده می کند. اما در شهرهای بزرگ که خانواده به صورت هسته ای است، پدر و مادر بار سنگین تری را به دوش می کشند و کودکان از روابط عاطفی متنوع محرومند. این خود سبب ایجاد احساس ناایمنی در آنها می گردد. رابطه احساس امنیت و محیط بیرون از خانواده محیط کوچه، محله، شهر و مدرسه نیز در تشدید احساس ایمنی یا ناایمنی بسیار مؤثر است. ممکن است این شرایط مانند فضای خانواده تأثیرات خیلی عمیق و وسیع نداشته باشد.
زیرا کودک معمولاً در معرض تأثیر آنها کمتر از تأثیرات خانواده قرار می گیرد. به هر حال پژوهش های مختلف نشان داده که شرایط اجتماعی افراد اگر مثبت باشد خصوصیات مثبت آنها را تقویت می کند و اگر منفی باشد صفات و واکنش های منفی آنها را برمی انگیزد. مدرسه نیز اگر فضای مناسبی نداشته باشد برخودپنداری کودکان اثر منفی داشته و احساس حقارت و ناایمنی را در آنها تشدید می کند. اگر کودکی به طور مداوم به علل مختلفی اعم از عدم توجه والدین یا اولیای مدرسه در کوچه، محله یا مدرسه مورد اذیت و آزار، تحقیر و تهدید قرار گیرد به احتمال قوی دچار احساس اضطراب و ناایمنی گشته یا درونگرا و تخیلی می شود.
گاه نیز این احساس ناایمنی را با پرخاشگری جبران می کند. در اثر پرورش در اینگونه محیط ها بسیاری از کودکان بزهکار، دزد، قاتل، منحرف و بیمار روانی یا معتاد می شوند. زیرا لطمات شدیدی که به شخصیت آنها وارد آمده آنها را حقیر و ناایمن کرده، در نتیجه با ناسازگاری با دنیای ناامن و نامهربان مقابله می کنند.
فریدون سگوند


بدل‌ کار ایرانی‌ سریال‌ هشدار برای‌کبری‌ 11

پیمان‌ ابدی‌ بدل‌ کار ایرانی‌ سریال‌ هشدار برای‌کبری‌ 11

در دنیا کم‌ نیستند هموطنانی‌ که‌ بنابه‌ دلایل‌ مختلف‌از کشور مهاجرت‌ کرده‌اند و با سکونت‌ در کشور ی‌بیگانه‌، با سعی‌ و تلاش‌ خود به‌ موفقیت‌ علمی‌،اقتصادی‌، تحصیلی‌ و ورزشی‌ مختلفی‌ رسیده‌اند.شاید شما هم‌ گاه‌ وبیگاه‌ با نام‌ و نشانی‌ از این‌هموطنان‌ در برنامه‌های‌ تلویزیونی‌، روزنامه‌ها،خبرگزاری‌ها... مواجه‌ می‌شوید. هر چه‌ باشد بایداطمینان‌ داشت‌ که‌
فهرست‌ ایرانیان‌ موفق‌ هیچ‌وقت‌ تمامی‌ندارد .اما آنچه‌ که‌ به‌ بعضی‌ از این‌چهره‌ها اهمیت‌ می‌دهد آن‌ است‌ که‌ برخی‌ ازآنها علی‌رغم‌ موقعیت‌ مالی‌ و اجتماعی‌ خوبی‌ که‌در کشورهای‌ دیگر دارند، هنوز ریشه‌های‌ خود رابا کشور وسرزمین‌ مادری‌ حفظ کرده‌اند و با علاقه‌به‌ این‌ آب‌ و خاک‌ در تلاش‌ هستند تا قدمی‌ مثبت‌برای‌ این‌ کشور بردارند.
(پیمان‌ ابدی‌) یکی‌ از همان‌ ایرانی‌های‌ جوانی‌است‌ که‌ در موردش‌ صحبت‌ خواهیم‌ کردی‌. اوعضو تیم‌ (اکشن‌ کانسرت‌) یکی‌ از چهار تیم‌ مهم‌بدلکاری‌ درشهر (کلن‌) آلمان‌ است‌.

اگر زبان‌ آلمانی‌ بدانید حتما نام‌ او را در عنوان‌بندی‌ سریال‌ (هشدار برای‌ کبری‌ 11)، پلیس‌اتوبان‌ و پلیس‌ موتور سوار دیده‌اید. او سی‌ و سه‌ساله‌ است‌ و علی‌رغم‌ سال‌ها دوری‌ از ایران‌فارسی‌ را به‌ خوبی‌ حرف‌ می‌زند و البته‌ به‌زبان‌های‌ آلمانی‌، ایتالیایی‌، اسپانیایی‌ و انگلیسی‌نیز تسلط دارد. او بیش‌ از بیست‌ سال‌ است‌ که‌ درشهر کلن‌ زندگی‌ و تحصیل‌ می‌کند. در این‌ شهر دررشته‌ روان‌شناسی‌ ورزش‌ تحصیل‌ کرده‌ است‌. این‌رشته‌ یکی‌ از بخش‌های‌ روان‌شناسی‌ می‌باشد که‌سرو کار آن‌ با ورزش‌ کارانی‌ است‌ که‌ به‌ دلیل‌وقوع‌ اتفاق‌های‌ ناخوش‌آیند از ورزش‌می‌ترسند. (ابدی‌) تحصیل‌ در این‌ رشته‌ را تامقطع‌ دکترا ادامه‌ داده‌ و تحصیلات‌ او به‌ همین‌ جاختم‌ نمی‌شود. تحصیل‌ درزمینه‌ سینما و کارگردانی‌هم‌ بخش‌ دیگری‌ از فعالیت‌ اوست‌ تا این‌ جوان‌ایرانی‌ بتواند درخلق‌ و طراحی‌ صحنه‌های‌هیجان‌انگیز مهارت‌ خود را نشان‌ دهد. (ابدی‌)چند ماهی‌ در ایران‌ خواهد ماند و امیدوار است‌بتواند در این‌ مدت‌ کلاس‌هایی‌ را برای‌ آموزش‌بدلکاری‌ در ایران‌ دایر کند. مساله‌ای‌ که‌ سینمای‌ایران‌ شدیدا به‌ آن‌ نیازمند است‌. گفت‌ وگوی‌ ما رابا او بخوانید.
خانواده‌ سبز: شما هم‌ از آن‌ جوان‌هایی‌ بودید که‌از کودکی‌ به‌ سینما علاقه‌ داشتید؟
ابدی‌: نه‌ زمانی‌ که‌ دانش‌آموز بودم‌ علاقه‌ زیادی‌به‌ ورزش‌ اسکی‌ داشتم‌. در همان‌ زمان‌ برای‌ ادامه‌تحصیل‌ به‌ آلمان‌ رفتم‌. آنجا زمینه‌ ادامه‌ رشته‌اسکی‌ فراهم‌ نبود و من‌ رشته‌ ورزشی‌ شیرجه‌ راانتخاب‌ کردم‌.
خانواده‌ سبز: بعد چطور سر از حرفه‌ پرمخاطره‌بدلکاری‌ درآورید؟

ابدی‌: در سال‌ 1998 در دانشگاه‌ با یک‌ دعوت‌از سوی‌ یک‌ گروه‌ بدلکار مواجه‌ شدم‌ تا یک‌صحنه‌ بدلکاری‌ را اجرا کنم‌. پلی‌ در شهر کلن‌وجود دارد که‌ حدود 21 متر ارتفاع‌ دارد وعمق‌آب‌ چهارونیم‌ متر است‌ و جریان‌ آب‌ در آن‌رودخانه‌ خیلی‌ سریع‌ است‌. در صحنه‌ای‌ از یک‌فیلم‌ خانمی‌ که‌ روی‌ این‌ پل‌ بازی‌ داشت‌ لیزمی‌خورد و پایین‌ می‌افتد. بعد از اجرای‌ موفق‌این‌ صحنه‌ با دعوت‌های‌ مختلف‌ گروه‌ بدلکاری‌برای‌ اجرای‌ این‌ صحنه‌ها مواجه‌ شدم‌ و مدتی‌بعد هم‌ عضو ثابت‌ تیم‌ آنها شدم‌.
خانواده‌ سبز: در آن‌ زمان‌ چند ساله‌ بودید؟
ابدی‌: 25 سالم‌ بود.
خانواده‌ سبز: شاید برای‌ بسیاری‌ از خوانندگان‌ مااین‌ سوال‌ پیش‌ بیاید که‌ هزینه‌ تصادف‌اتومبیل‌های‌ سریال‌ هایی‌ مانند (هشدار برای‌کبری‌ 11) چگونه‌ پرداخت‌ می‌شود؟
ابدی‌: این‌ ماشین‌ها از طرف‌ اسپانسر سریال‌ به‌ ماداده‌ می‌شود. در آلمان‌ تلویزیون‌ ابزار مهمی‌برای‌ تبلیغ‌ است‌ ما ماشین‌ها را مجانی‌ می‌گیریم‌ والبته‌ همه‌ آنها نو است‌. معمولا سه‌ ماشین‌ به‌ مامی‌دهند که‌ یکی‌ مال‌ هنرپیشه‌ اصلی‌ است‌. یکی‌برای‌ کارکرد ن‌ وانجام‌ عملیات‌ بدلکاری‌ و یک‌ماشین‌ هم‌ برای‌ موارد پیش‌بینی‌ نشده‌ در اختیارما قرار می‌گیرد.
خانواده‌ سبز: آنها برای‌ استفاده‌ از این‌ اتومبیل‌هاشرایط خاصی‌ دارند؟
ابدی‌: بله‌ برای‌ آنها مهم‌ این‌ است‌ که‌ وسیله‌ای‌ که‌در اختیار ما قرار می‌دهند، در هیچ‌ زمانی‌ منفی‌نشان‌ داده‌ نشود. اگر قرار است‌ ترمز ماشین‌ نگیردباید حتما نشان‌ داده‌ شود که‌ کسی‌ ترمز آن‌ رادستکاری‌ کرده‌ است‌.
خانواده‌ سبز: برای‌ انجام‌ کار بدلکاری‌ داشتن‌انگیزه‌ مهم‌تر است‌ یا چیزهای‌ دیگر؟
ابدی‌: رعایت‌ مسائل‌ ایمنی‌ از داشتن‌ انگیزه‌ بسیارمهم‌تر است‌. یکی‌ از دوره‌هایی‌ که‌ ما می‌بینیم‌،دروه‌ سه‌ ماهه‌ آتش‌نشانی‌ است‌ که‌ ما را برای‌مقابله‌ با خطرها آماده‌ می‌کند.
خانواده‌ سبز: کار شما چقدر پرمخاطره‌ است‌؟
ابدی‌: من‌ در شیرجه‌ دچار آسیب‌ شده‌ بودم‌ امادر این‌ رشته‌ بدترین‌ اتفاقی‌ که‌ برای‌ من‌ افتاد این‌بود که‌ در یک‌ صحنه‌ رانندگی‌ یک‌ ماشین‌ باسرعت‌ 110 کیلومتر بدون‌ ترمز به‌ ما برخورد کردو این‌ مساله‌ باعث‌ شد که‌ همکارم‌ یک‌ چشمش‌ رااز دست‌ بدهد و من‌ هم‌ میله‌ای‌ از پشت‌ به‌ کمرم‌رفت‌ و از جلو سینه‌ام‌ درآمد. اگر کمی‌ آن‌طرف‌تر وارد می‌شد به‌ قلبم‌ خورده‌ بود و من‌ حالابه‌ جای‌ اینکه‌ مقابل‌ شما بنشینم‌ و به‌ سوال‌های‌ شماجواب‌ بدهم‌ جای‌ دیگری‌ بودم‌. اما در مورددرصد حوادث‌ با اطمینان‌ می‌گویم‌ که‌ اگر شما به‌یک‌ رستوارن‌ در یک‌ جای‌ از دنیا بروید وغذابخورید، اگر احتمال‌ مسمومیت‌ شما سی‌درصدباشد، امکان‌ حادثه‌ دیدن‌ در کار ما با توجه‌ به‌محاسباتی‌ که‌ انجام‌ می‌شود بسیار کمتر است‌.
خانواده‌ سبز: درکار شما چه‌ تقسیم‌ بندی‌ خاصی‌وجود دارد؟مثلا آیا بعضی‌ از شما در پرش‌ ازارتفاع‌، موتور سواری‌ و ... نسبت‌ به‌ دیگران‌توانایی‌ بیشتری‌ دارید یا همه‌ شما بر اجرای‌ تمامی‌عملیات‌ها تسلط دارید؟
ابدی‌: دراین‌ رشته‌ افرادی‌ (سر بدلکار) می‌شوندکه‌ در همه‌ رشته‌ها تجربه‌ بالایی‌ کسب‌ کرده‌ باشند.مطمئنا ما د ر همه‌ کارها حرفه‌ای‌ نیستیم‌، اما به‌دلیل‌ دوره‌های‌ آموزشی‌ فشرده‌ و امکانات‌خاصی‌ که‌ دراختیار ما قرار می‌گیرد،
توانایی‌های‌بیشتری‌ نسبت‌ به‌ یک‌ بدلکار معمولی‌ کسب‌می‌کنیم‌. البته‌ بسته‌ به‌ نوع‌ صحنه‌ای‌ که‌ قرار است‌فیلم‌ برداری‌ شود همیشه‌ فرد مشخص‌ می‌آید ومثلا صحنه‌ موتور سواری‌ یا ماشین‌ سواری‌ را اجرامی‌کند. اما همزمان‌ ما هم‌ تمرین‌ می‌کنیم‌ تادرصورت‌ عدم‌ آمادگی‌ یا بروز مشکل‌ پیش‌بینی‌نشده‌، کار متوقف‌ نشود.
خانواده‌ سبز: تخصص‌ شما در چه‌ زمینه‌ای‌ است‌؟
ابدی‌: در ماشین‌ سواری‌ و پرش‌ از ارتفاع‌،توانایی‌ و مهارت‌ بیشتری‌ دارم‌.
خانواده‌ سبز: قبل‌ از مصاحبه‌ اشاره‌ کردید که‌فعالیت‌ شما در قالب‌ یک‌ تیم‌ است‌. این‌ تیم‌ چندنفره‌ است‌ و چه‌ تقسیم‌ کاری‌ در آن‌ وجود دارد؟
ابدی‌: در بخش‌ اکشن‌ تیم‌ ما حدودا دوازده‌ نفراست‌ که‌ سه‌ نفر از آنها سرپرست‌ و سه‌ نفر هم‌بدلکار است‌. تا چهار ماه‌ پیش‌ من‌ بدلکار بودم‌ و ازآن‌ موقع‌ که‌ توانستم‌ رکورد جهانی‌ را بشکنم‌ به‌ سربدلکار تبدیل‌ شدم‌.
خانواده‌ سبز: این‌ رکورد کجا شکسته‌ شد؟
ابدی‌: در صحنه‌ای‌ از یک‌ فیلم‌ سینمایی‌، صحنه‌کتک‌کاری‌ و تیراندازی‌ بود که‌ در آن‌ شخصیت‌مافیایی‌ از طبقه‌ هفتم‌ به‌ پایین‌ پرت‌ می‌شد. قرارنبود من‌ صحنه‌ بدلکاری‌ را اجرا کنم‌. من‌ فقطسرپرست‌ بودم‌. اما به‌ دلیل‌ بارندگی‌ و شرایط به‌جوی‌، بر خلاف‌ روال‌ به‌ جای‌ استفاده‌ ازتشک‌های‌ حاوی‌ کیسه‌ هوا، باید از جعبه‌های‌خالی‌ مقوایی‌ استفاده‌ می‌کردیم‌، از تعدادجعبه‌های‌ زیادی‌ که‌ باید استفاده‌ می‌کردیم‌ به‌دلیل‌ بارندگی‌ فقط 100 جعبه‌ قابل‌ استفاده‌ بودوباید بر روی‌ یک‌ مساحت‌ یک‌ مترو شصت‌ در دومتر و چهل‌ می‌پریدم‌. از آن‌، بالا کل‌ مساحت‌محل‌ پرش‌ فقط اندازه‌ یک‌ قوطی‌ کبریت‌ دیده‌می‌شد. هیچ‌ کس‌ حاضر نبود این‌ کار را انجام‌دهد. من‌ این‌ کار را کردم‌. چند روز بعد از آن‌کتاب‌ رکوردهای‌ گنیس‌ که‌ در انگلستان‌ منتشرمی‌شود به‌ من‌ زنگ‌ زدند و گفتند که‌ اگر این‌ کار رادوباره‌ انجام‌ دهم‌ نام‌ من‌ در کتاب‌ مذکور این‌رکورد ثبت‌ خواهد شد. در یازده‌ سپتامبر امسال‌در شهر فرانکفورت‌ در حضور نهصد نفر از یک‌ارتفاع‌ 22 متری‌ پریدم‌ و درهمان‌ مسیر پرش‌ سه‌بار پشتک‌ زدم‌ و در روی‌ 244 جعبه‌ خالی‌ فرودآمدم‌.
خانواده‌ سبز: اگر احتمالا شما و یا یکی‌ ازهمکارانتان‌ در این‌ حرفه‌ آسیب‌ ببیند چه‌حمایت‌هایی‌ از شما می‌شود؟
ابدی‌: من‌ در رشته‌ شنا، شیرجه‌ رو هستم‌ و تاکنون‌در هفده‌ مسابقه‌ بین‌المللی‌ در آلمان‌ و خارج‌ ازآلمان‌ شرکت‌ کرده‌ام‌. به‌ همین‌ دلیل‌ بیمه‌ من‌ بایک‌ بدلکار عادی‌ تفاوت‌ دارد. به‌ عنوان‌ نمونه‌ هریک‌ از پاهای‌ من‌ صد هزار یورو بیمه‌ شده‌ است‌ ودر صورت‌ بروز حادثه‌ این‌ مبلغ‌ به‌ من‌ داده‌می‌شود.
خانواده‌ سبز: با کلمه‌ ریسک‌ در حرفه‌تان‌ چقدرآشنایی‌ دارید؟
ابدی‌: ریسک‌ بستگی‌ به‌ این‌ مساله‌ دارد که‌ چقدرروی‌ کاری‌ که‌ می‌خواهیم‌ انجام‌ بدهیم‌ تمرکزداشته‌ باشیم‌. اگر بدانیم‌ که‌ یک‌ روزی‌ خسته‌ هستیم‌به‌ هیچ‌ عنوان‌ کار نخواهیم‌ کرد. چون‌ اگر من‌صدمه‌ ببینم‌ این‌ صدمه‌ غیر قابل‌ جبران‌ خواهدبود.
خانواده‌ سبز: در چه‌ صحنه‌هایی‌ تمرکز بیشتری‌نیاز است‌؟
ابدی‌: معمولا در صحنه‌های‌ اتومبیل‌ سواری‌علاوه‌ بر بدلکار چند نفر دیگر هم‌ تمرین‌ می‌کنند تااگر یکی‌ نتوانست‌ دیگران‌ بتوانند انجام‌ دهند.برای‌ مثال‌ یک‌ بار قرار بود من‌ از شیشه‌ یک‌ساختمان‌ که‌ در آن‌ انفجاری‌ رخ‌ داده‌ بود به‌بیرون‌ پرت‌ شوم‌ که‌ تمرکزم‌ را از دست‌ دادم‌.
خانواده‌ سبز: اشاره‌ کردی‌ که‌ در قالب‌ یک‌ تیم‌عمل‌ می‌کنید. این‌ تیم‌ چه‌ فعالیت‌هایی‌ می‌کند؟
ابدی‌: ما ماشینی‌ که‌ قرار است‌ با آن‌ تصادف‌ کنیم‌را خودمان‌ تحویل‌ می‌گیریم‌ و خودمان‌ هم‌ تعمیرمی‌کنیم‌.
خانواده‌ سبز: در کار شما محاسبات‌ ریاضی‌ وفیزیکی‌ هم‌ نقش‌ عمده‌ای‌ دارد؟
ابدی‌: 65 درصد محاسبه‌ ریاضی‌ است‌ و 20درصد آن‌ نیز به‌ مسائل‌ فیزیکی‌ مربوط است‌. البته‌شخصا معتقدم‌ باید 80 درصد از مغز استفاده‌ کنیم‌و 20 درصد از بدن‌.
خانواده‌ سبز: در ایران‌ متاسفانه‌ برای‌ این‌ بخش‌ ازکار هزینه‌ زیادی‌ پرداخت‌ نمی‌شود. در آلمان‌اوضاع‌ چطور است‌؟
ابدی‌: مجموعا، حدود 25 درصد از بودجه‌ کاربرای‌ صحنه‌های‌ ویژه‌ در نظر گرفته‌ می‌شود.
خانواده‌ سبز: در این‌ سریال‌ها از جلوه‌های‌ ویژه‌رایانه‌ای‌ هم‌ استفاده‌ می‌شود؟
ابدی‌: بله‌، اما جلوه‌های‌ ویژه‌ میدانی‌ همیشه‌طبیعی‌تر و برای‌ بیننده‌ هم‌ قابل‌ باور است‌، اماکارگردان‌ همیشه‌ مساله‌ مالی‌ را هم‌ باید در نظربگیرید و بر اساس‌ آن‌ این‌ صحنه‌ها را طراحی‌ کند.اگر بودجه‌ تولید زیاد نباشد، به‌ ناچار بخشی‌ از کاربه‌ صورت‌ رایانه‌ای‌ انجام‌ خواهد شد.
خانواده‌ سبز: صحنه‌های‌ اکشن‌ را هم‌ همان‌کارگردانی‌ می‌سازد که‌ صحنه‌های‌ عاطفی‌ راکارگردانی‌ می‌کند؟
ابدی‌: نه‌، صحنه‌های‌ معمولی‌ را کارگردانی‌خاصی‌ می‌گیرد و صحنه‌های‌ اکشن‌ را یک‌ نفردیگر، جالب‌ است‌ بدانید که‌ این‌ سریال‌هامحصول‌ یک‌ شبکه‌ خصوصی‌ است‌. این‌ شبکه‌تولیداتش‌ را به‌ شبکه‌ آر.تی‌.ال‌ می‌فروشد. ما هم‌یک‌ شرکت‌ خصوصی‌ هستیم‌. این‌ سریال‌ها درمرحله‌ تولید به‌ شبکه‌های‌ مختلف‌ ارائه‌ می‌شوند وهر شبکه‌ای‌ که‌ تمایل‌ به‌ خرید داشته‌ باشد آن‌ رامی‌خرد.
خانواده‌ سبز: چه‌ مدت‌ زمانی‌ صرف‌ ساخت‌ هرقسمت‌ از این‌ سریال‌ها می‌شود؟
ابدی‌: ساخت‌ هر قسمت‌ از این‌ سریال‌ها سه‌ ماه‌طول‌ می‌کشد. صحنه‌های‌ اکشن‌ معمولا سه‌ قسمت‌است‌ که‌ بین‌ دو تا چهار روز طول‌ می‌کشد. ما ازدوشنبه‌ تا جمعه‌ آماده‌ می‌کنیم‌ و شنبه‌ و یک‌شنبه‌کار می‌کنیم‌. چون‌ این‌ روزها اتوبان‌ها خلوت‌تراست‌. گاه‌ آسیب‌دیدگی‌ هم‌ پیش‌ می‌آید که‌ سبب‌طولانی‌تر شدن‌ کار می‌شود.
بخش‌ اکشن‌ و درام‌ هم‌ همه‌ چیزش‌ با گروه‌ درام‌فرق‌ می‌کند. تنها نقطه‌ اشتراک‌ ما فقط گروه‌فیلم‌برداری‌ است‌. البته‌ دوربین‌ها هم‌ فرق‌می‌کند. زیرا دوربین‌های‌ ما دوربین‌ فیلم‌برداری‌است‌ اما دوربین‌ بخش‌های‌ عادی‌ دی‌ وی‌ کم‌است‌. برای‌ تصویربرداری‌ از سریال‌ کبری‌حداقل‌ از 5 دوربین‌ استفاده‌ می‌کنیم‌.

منبع: مجله خانواده سبز ksabz.net

::. سیروس گرجستانی .::.


سیروس گرجستانی، سی و پنج سال است که به عنوان بازیگر در عرصه هنرهای نمایشی فعالیت می کند. وقتی موضوع مصاحبه را با او در میان گذاشتیم، پاسخ داد: راجع به طهران قدیم باید از افراد سن و سال دار بپرسید نه از امثال ما که چندان فرهنگ تهران قدیم را نمی شناسیم

ولی با این حال وقتی آماده گفت وگو شد، مسایلی را مطرح کرد که گویی در فرهنگ شهر تهران و تهرانی نه چندان قدیمی، روزگارانی طولانی است که به فراموشی سپرده شده است

در کدام شهر متولد شدید؟ ¤¤
در بندر انزلی

چه سالی؟¤¤
مادرم می گفت در سال ۱۳۲۳ به دنیا آمده ام ولی در شناسنامه ام تاریخ دیگری درج شده است

چه سالی به تهران آمدید؟ ¤¤
فکر می کنم ۹-۸ ساله بودم که به تهران آمدم. منتها کلاس اول دبستان را در مدرسه عنصری و یا اگر درست گفته باشم در مدرسه رودکی در شهر رشت گذراندم

محل زندگی تان در تهران کجا بود؟ ¤¤
ناصرخسرو، کوچه مروی

پس در یکی از محلات قدیمی بزرگ شده اید؟ ¤¤
بله

پس از گذشت سالها دوباره به آن محلات مراجعه می کنید؟ ¤¤
اتفاقا" چند وقت پیش به همان محله قدیمی رفتم ولی وقتی آنجا را دیدم، ناامید شدم

چرا؟ ¤¤
برای اینکه همه چیز عوض شده و شکل دیگری گرفته است. من همیشه نسبت به گذشته و دوران کودکی ام حس نوستالژیک دارم. فضای آن محله، آن فضایی نبود که در کودکی حس کرده بودم. الان تبدیل شده به بازار کویتی ها و یک سری اجناس در آنجا فروخته می شود. حتی به خیابان ناصرخسرو سرزدم، دیگر از دستفروش های کنار پیاده رو خبری نبود! و یا فریادهای فروشندگان که برای فروش اجناسشان مردم را به سوی خود جلب می کردند، دیگر شنیده نمی شد. در عوض حالا در آن خیابان، آدم هایی را می بینم که نسخه به دست به دنبال داروهای «نیست در جهان» می گردند

در دوره ای که در آن فضا زندگی می کردید، چه جذابیت هایی برای شما وجود ¤¤
داشت که الان با مرور به گذشته حس نوستالژیک پیدا می کنید؟

همان طور که گفتم در سنین پایین به تهران آمدم، در آن سن و سال، یک روز پدرم مرا به «لاله زار» برد. دیدن آن فضا برایم خیلی جذاب بود....

در آنجا چه دیدید؟ ¤¤
در آن زمان ویترین مغازه های لاله زار خیلی دیدنی بود، بنابراین همیشه به پدرم اصرار می کردم که فرصت بیشتری برای دیدن مغازه ها به من بدهد

پشت ویترین ها چه بود؟ ¤¤
چیزهای مختلف. مثلا" یک کلاه فروشی بود که کلاه های خیلی شیکی داشت. مثلا" «کلاه فروشی محمدزاده» را به خوبی به یاد می آورم. داخل مغازه، یک پیرمرد خوش تیپی هم پشت میز می نشست که او هم مرا مجذوب خود می کرد. آن مغازه های لوکس و شیک را تا آن زمان ندیده بودم

تئاتر و سینماهای لاله زاربرایتان جالب نبود؟ ¤¤
چرا. آنها هم جذابیت داشت. مثلا" یک کسی مقابل در ورودی تئاتر می ایستاد و برای نمایش و بازیگران تبلیغ می کرد. با صدای بلند و بسیار سریع میگفت: «بیایید، بشتابید بازیگر... در این برنامه اجرا دارد...» و یا سالن های سینمای لاله زار خیلی زیبا بودند

وقتی پس از گذشت سالها که «لاله زار» را دیدم، از آن مغازه ها و ساختمان های قدیمی خبری نبود! اگر مغازه و یا ساختمان قدیمی که هنوز تخریب نشده بود را می دیدم، حتماً ساعت ها مقابلش می ایستادم. من نمی دانم شما چقدر احساساتی می شوید وقتی یک بنای قدیمی را می بینید. ولی به من حس غریبی می دهد، با آن بنا، خاطرات دوران کودکی ام را مرور می کنم. انگار همه چیز زنده می شود. شاید باور نکنید من با آجرهای آن بناها هم صحبت می کنم! شما که جوان هستید شاید زیاد به این حس نزدیک نباشید. ولی وقتی انسان جوانی خود را از دست می دهد، تازه به یاد «از دست رفته هایش» می افتد و وقتی به آنچه که مربوط به گذشته خودتان است، نظر می اندازید، آن وقت به نگرش، دید و شناخت جدیدی از خودتان می رسید

به غیر از خیابان لاله زار، محلات و خیابان های دیگری هم بود که شما به آن ¤¤
علاقه مند باشید؟
مثلا «توپخانه» قدیم را به خوبی به یاد دارم. آنجا برای من یک گردشگاه بود و پدرم مرا با خود به آنجا می برد

این «توپخانه» مورد علاقه شما مربوط به چه سالی می شود؟ ¤¤
فکر می کنم به دهه سی مربوط می شود. در چمن های سبز توپخانه می غلتیدم و معلق می زدم. توپخانه اکنون هم با توپخانه آن زمان خیلی تفاوت کرده، یک فضای دیگری شده

که هیچ جوری جذبتان نمی کند؟ ¤¤
نمی دانم. شاید اگر الان بچه بودم توپخانه فعلی هم مرا جذب می کرد. ولی چون من آن فضا را لمس کردم، نسبت به آن تعلق خاطر دارم. ولی متاسفانه ما سعی می کنیم آن چیزهایی که مربوط به گذشته می شود را تغییر دهیم، مثل تخریب ساختمان های قدیمی. من به کشورهای فرانسه و آلمان سفر کردم. ولی در آنجا آنها هیچ وقت بناهای چندین ساله و قدمت دار خود را خراب نمی کنند، ممکن است آن را تعمیر و یا ترمیم کنند ولی تخریب نمی کنند. حتی در کنار آن بنای قدیمی، بنای جدیدی می سازند. متاسفانه اینجا اینگونه نیست. یک ساختمان که با فضا و بافت یک محله همخوانی دارد، از بین می رود، در عوض چیزی جایگزین می شود که اصلا ربطی به آن قبلی ندارد

شما «توپ مرواری» را دیده اید، همان چیزی که صادق هدایت در کتابش درباره ¤¤
آن صحبت کرده است؟
خیر. یادم نمی آید

بعدها که وارد حیطه تئاتر شدید آیا به پاتوق های فرهنگی سر می زدید، مثلا ¤¤
یک جایی مثل کافه نادری ... ؟
بله. من گاهی اوقات به کافه نادری می رفتم. آن «کافه» خیلی قدمت داشت و الان هم وجود دارد. خیلی از هنرمندان و روشنفکران ما مرتبا به آنجا می رفتند ولی من زیاد به آنجا رفت و آمد نداشتم

یادتان می آید که کدامیک از هنرمندان را در آنجا می دیدید؟ ¤¤
نه، خیلی دقیق نمی شدم که چه کسانی رفت و آمد می کنند. در آن زمان مسائل دیگری در ذهنم بود

شما سال ۱۳۴۸ وارد اداره تئاتر شدید؟ ¤¤
.بله

برای نخستین بار در کدام یک از «صحنه ها» بازی کردید؟ ¤¤
نخستین تئاترم را در «سنگلج» بازی کردم. آن زمان تئاتر «سنگلج» متعلق به «حرفه ای ها» بود. پس از دو سال که وارد اداره تئاتر شدم، نخستین نمایشنامه ای که کار کردم، «سنگ و سورنا» نام داشت که توسط همسر آقای عباس جوانمرد کارگردانی می شد

خانم نصرت پرتوی... ¤¤
بله. در آن زمان نقشی را به من واگذار کردند که برایم افتخارآمیز بود، چون فرصتی فراهم شد به طور رسمی در فضای «حرفه ای ها» بازی کنم و از این بابت خوشحال بودم

چند شب اجرا داشتید؟ ¤¤
در آن زمان معمولا ۲۶ روز در ماه تئاتر اجرا می کردند، شنبه ها تئاتر تعطیل بود. حالا اگر تئاتری خیلی پرطرفدار بود، مدت اجرا را تمدید می کردند

تماشاگران تئاتر سنگلج از چه قشر و طبقه ای بودند؟ ¤¤
همه آنها از تماشاگران حرفه ای تئاتر بودند. آن قدر تئاتر برایشان مهم بود که دائما تماس می گرفتند و درباره نمایش، بازیگران و کارگردان و ... سوال می کردند.آنها جویای «برنامه ها» بودند

استقبال خوبی از برنامه ها می شد؟ ¤¤
به نظر من اگر در هر برهه و زمانی یک کار خوبی ارائه شود، تماشاگران حتما استقبال می کنند. در آن دوره هم از کارهای خوب استقبال چشمگیری می شد

آخرین بار که در تئاتر «سنگلج» نقش ایفا کردید، کی بود؟ ¤¤
فکر می کنم حدود ۱۵ سال پیش. تئاتر «بلبل سرگشته» آقای نصیریان را دوباره اجرا کردیم، منتها من همان نقشی را که قبلا آقای نصیریان ایفا کرده بودند، بازی کردم

شنیدید که ساختمان «سنگلج» در معرض نابودی است؟ ¤¤
بله. این اتفاقات ناگوار تازگی ندارد! و متاسفانه دائما تکرار می شود. یک گروه تئاتری داشتیم به نام گروه دوم هنر ملی که البته سرپرست گروه «هنر ملی» آقای عباس جوانمرد بودند و سرپرست این گروه دوم زنده یاد هادی اسلامی و در این گروه آقایان؛ خسرو شکیبایی، ناصر محمدی و... حضور داشتند

به خاطر می آورم هادی اسلامی نمایشنامه ای نوشته بود به نام «محراب»، در آن زمان اداره تئاتر برنامه ای برای اجرا در سنگلج درنظر نگرفته بود. معاون اداره گفت: هادی، همین نمایشنامه را در سنگلج اجرا کن. ما هم از این اتفاق خوشحال شدیم ولی وقتی خبر به گوش آقای جوانمرد رسید گفت: نه؛ شما حق ندارید آنجا بازی کنید. پرسیدم: چرا و ایشان گفتند که آنجا متعلق به تئاتر حرفه ایهاست و شما حرفه ای نیستید! آن موقع ازنظرو عقیده آقای جوانمرد بدم آمد و با خود گفتم حتما ً ایشان علاقمند نیستند، جوانان پیشرفت کنند. از این قضیه سالها گذشت و سالن هایی مثل تئاتر شهر، تالار وحدت و... تاسیس شد. یک شب برای دیدن نمایشی به یکی از سالن ها رفتم. روی صحنه هنرپیشه ای را دیدم که نقش مهمی را ایفا می کرد ولی نادرست راه می رفت و حتی تلوتلو می خورد

اول فکر کردم که مربوط به نقش اوست ولی بعد فهمیدم که نه؛ راه رفتنش را فراموش کرده است! و بعد از سالها گفته آقای جوانمرد را درک کردم

به نظر من نوستالژی شما به تهران گذشته فقط به فضا و معماری خلاصه ¤¤
نمیشود شما غم از دست رفتن آن فضای فرهنگی را در این سالها دارید؟

بله. واقعا" اینگونه است. آن موقع حرکت، رفتار، کلام یک بازیگر اصالت داشت. اگر ساختمان و بنای قدیمی اصالت داشت، فرهنگ موجود در آن فضا هم اصیل بود. ولی حالا نوع نگاه ها فرق کرده است

از نظر شما این فضا بد است؟ ¤¤
شاید برای کسی که بخواهد چهل سال دیگر از گذشته ها - یعنی امروز - یادی کند خوب باشد

ولی نه برای شما که در دل آن فضا تربیت شدید؟ ¤¤
از نظر من «بد» آن چیزی است که یک جوان تازه وارد، احترام به و پیشکسوت خود را فراموش کند. من وقتی سال ۴۸ وارد اداره تئاتر شدم یک جوان کم سن و سال بودم. ولی وقتی نزد پیش کسوتان تئاتر مثل آقایان؛ عزت الله انتظامی، علی نصیریان، جمشید مشایخی و... می رفتم، همیشه اصول را رعایت می کردیم.
یعنی احترام به بزرگتر و استاد یک «فرهنگ» است و نباید بر اثر گذر زمان به فراموشی سپرده شودو ولی الان متاسفانه برخی از هنرپیشگان که به معروفیت و مکنت رسیده اند، - البته نه همه جوانان عزیز این عرصه - یک سری مسائل مهم را فراموش کرده اند که به نظرم این درست نیست

شما در صحبتهایتان یادی از آقای جعفر والی کردید. الان می دانید ایشان کجا ¤¤
هستند؟
ایشان در خارج از کشور زندگی می کنند

در زندگی خصوصی کسی را دارید که دلتنگش باشید؟ ¤¤
بله. از همسر سابقم، دو دختر دارم که در سن پایین ایران را ترک کردند و در انگلیس ازدواج کردند. همیشه آرزو دارم که یک روزی با جیب پر پیش آنها بروم و پس از سالها دیداری تازه کنم

با آنها تماس تلفنی دارید؟ ¤¤
بله... خوشبختانه صدایشان را از راه دور می شنوم

اگر واقعیت زندگی شما را مجبور به انتخاب نمی کرد، مایل بودید در کجا ¤¤
زندگی کنید؟
شمال ایران. من اگر هنرپیشه نبودم، قطعا" حالا در شمال زندگی می کردم. در شمال پاکی ا ی وجود دارد که در کمتر جایی می توان سراغ آن را گرفت

برگرفته از : پارس ات

گفتگوی ویژه با محمدرضا فروتن‌

گفتگوی ویژه با محمدرضا فروتن‌: در بهار زندگی‌ احساس‌ پیری‌ می‌کنم‌

(محمدرضا فروتن‌) از آن‌ بچه‌های‌ فیلم‌های‌کیمیایی‌ محسوب‌ می‌شود که‌ بعد از(بهروزوثوقی‌) و(فریبرز عرب‌نیا) قابلیت‌ سوپراستارشدن‌ را به‌ نمایش‌ گذاشت‌ و اتفاقا به‌ این‌ مهم‌ هم‌دست‌ یافت‌ تا روی‌ قله‌ شهرت‌ و معروفیت‌ بنشیند،کاری‌ که‌ وثوقی‌ هم‌ در انجام‌ آن‌ موفق‌ بود.

اما فروتن‌ یک‌ نقطه‌ تمایز بزرگ‌ با بسیاری‌ ازبازیگران‌ مطرح‌ سینمایی‌ ایران‌ دارد، گریزان‌بودن‌ و دشمنی‌ با حاشیه‌ها; محمدرضا با کسی‌تعارف‌ ندارد، او حتی‌ جوایز بزرگی‌ مانند سیمرغ‌بلورین‌ جشنواره‌ فجر و تندیس‌ بلورین‌ خانه‌ سینمارا هم‌ شکار کرده‌ تا در ویترین‌ خانه‌اش‌ جای‌خالی‌ افتخارات‌ سینمایی‌ کشورمان‌ به‌ چشم‌ نیاید.
و حال‌ در کوران‌ جشنواره‌ فجری‌ دیگر، به‌ طورحتم‌ فروتن‌ به‌ فکر خیره‌ کردن‌ دوباره‌چشم‌هاست‌. آن‌ هم‌ با دو فیلم‌ به‌ نام‌(به‌آهستگی‌) و(وقتی‌ همه‌ خواب‌ بودند).
(محمدرضا فروتن‌) انسانی‌ است‌ بسیار عاطفی‌،انسانی‌ که‌ دوست‌ ندارد، دل‌ کسی‌ را به‌ درد آورد،درست‌ مانند یک‌ گل‌، یک‌ گل‌ سرخ‌... با وی‌گفتگویی‌ انجام‌ دادیم‌ که‌ به‌ نظرمان‌، بسیار خوب‌ وجذاب‌ از آب‌ درآمد، اما باید گفت‌: فروتن‌ به‌پرسش‌ها بسیار خلاصه‌ پاسخ‌ داد، اماکامل‌، خب‌این‌ هم‌ از هنر اوست‌.
خانواده‌ سبز: در جشنواره‌ امسال‌ چه‌ کارهایی‌دارید؟
فروتن‌: به‌ آهستگی‌ و وقتی‌ همه‌ خواب‌ بودند.
خانواده‌ سبز: پس‌ منتظر درخشش‌ دوباره‌ات‌باشیم‌؟
فروتن‌: بحث‌ را عوض‌ کن‌.
خانواده‌ سبز: سیمرغ‌ و تندیس‌هایت‌ کجاست‌؟
فروتن‌: همسرم‌ گذاشته‌ داخل‌ ویترین‌ منزل‌ و من‌هم‌ خجالت‌ می‌کشم‌ به‌ آنها نگاه‌ کنم‌.
خانواده‌ سبز: چرا؟
فروتن‌: این‌ جوایز چیزی‌ نیست‌ که‌ انسان‌ با آنهابزرگ‌ شود.
خانواده‌ سبز: می‌توانی‌ بهترین‌ فیلمی‌ را که‌ بازی‌کرده‌ای‌، انتخاب‌ کنی‌؟
فروتن‌:(شب‌ یلدا)، این‌ فیلم‌ بهترین‌ فیلمی‌ است‌که‌ تا به‌ حال‌ بازی‌ کرده‌ام‌.

خانواده‌ سبز: و بهترین‌ کارگردانی‌ که‌ با او کارکرده‌ای‌؟
فروتن‌: تو را به‌ خدا دعوا نینداز.
خانواده‌ سبز: بالاخره‌ یک‌ گروهی‌ بوده‌ که‌ از کاربا آنها راضی‌ بوده‌ باشی‌؟
فروتن‌: گروه‌ ساخت‌(زیر پوست‌ شهر) بهترین‌گروهی‌ بود که‌ با آنها کار کردم‌.
خانواده‌ سبز: سال‌ گذشته‌ پر کارترین‌ سال‌حضورت‌ در سینما بود، چون‌ پنج‌ فیلم‌ بازی‌کردی‌، درست‌ است‌؟
فروتن‌: پیشنهادهایی‌ بود که‌ احساس‌ خوبی‌ نسبت‌به‌ آنها داشتم‌.
خانواده‌ سبز: از سال‌ 73 که‌ وارد عرصه‌ بازیگری‌و سینما شدی‌، یک‌سال‌ بیشتر از یک‌ دهه‌می‌گذرد،خسته‌ نشدی‌؟
فروتن‌: در بهار زندگی‌ احساس‌ پیری‌ می‌کنم‌.

خانواده‌ سبز: تا امروز بیش‌ از 23 فیلم‌ بازی‌کردی‌، تقریبا سالی‌ دو فیلم‌.
فروتن‌: فیلم‌های‌ متفاوتی‌ نداشتم‌، اما احساس‌می‌کنم‌ نقش‌هایی‌ بازی‌ کردم‌ که‌ متفاوت‌ بود.
خانواده‌ سبز: کدامیک‌ از نقش‌هایت‌ را بیشتردوست‌ داری‌؟
فروتن‌: از هیچ‌ یک‌ از(فروتن‌)های‌ این‌ فیلم‌هابدم‌ نمی‌آید، اگر فیلمی‌ هم‌ بد بود یا دوستش‌نداشتم‌، اما زحمتم‌ را کشیده‌ام‌.
خانواده‌ سبز: اگر اجازه‌ بدهید، بحث‌ را عوض‌کنیم‌، برای‌ ما بگو متولد چه‌ سالی‌ هستی‌؟
فروتن‌: هفتم‌ دی‌ ماه‌ سال‌ 1347.
خانواده‌ سبز: کجا به‌ دنیا آمدی‌؟
فروتن‌: مسگرآباد تهران‌; تا اوایل‌ کودکی‌ هم‌ درجنوب‌ شهر بودم‌، اما بعد آمدیم‌ شمیران‌.
خانواده‌ سبز: چه‌ کسی‌ اسم‌(محمدرضا) را برایت‌انتخاب‌ کرد؟
فروتن‌: مادرم‌.
خانواده‌ سبز: بیشتر محمد صدایت‌ می‌کنند یا رضا؟
فروتن‌: اسمم‌ را به‌ شکل‌های‌ مختلفی‌ صدامی‌کنند، اما خودم‌ بیشتر(محمدرضا) را دوست‌دارم‌.
خانواده‌ سبز: از دوران‌ کودکی‌ چه‌ خاطره‌ جالبی‌داری‌؟
فروتن‌: هیچ‌ خاطره‌ای‌ ندارم‌، اما تمام‌ لحظاتی‌ راکه‌ با عشق‌ زندگی‌ کردم‌ و به‌ زندگی‌ عشق‌ ورزیدم‌را دوست‌ دارم‌.
خانواده‌ سبز: در کودکی‌ دوست‌ داشتی‌ چه‌ شغلی‌را برای‌ آینده‌ انتخاب‌ کنی‌؟
فروتن‌: استاد دانشگاه‌، مربی‌ حیوانات‌ و پزشک‌.
خانواده‌ سبز: اهل‌ شیطنت‌ هم‌ بودی‌؟
فروتن‌: همه‌ می‌گویند بله‌، ولی‌ خودم‌ می‌گویم‌ نه‌!
خانواده‌ سبز: درسخوان‌ بودی‌؟
فروتن‌: سه‌ سال‌ اول‌ دبیرستان‌ را با تجدیدی‌قبول‌ شدم‌، اما در سال‌ چهارم‌ با معدل‌ 11/66یک‌ ضرب‌ قبول‌ شدم‌.
خانواده‌ سبز: به‌ چه‌ دلیل‌؟
فروتن‌: از رشته‌ علوم‌ تجربی‌ راضی‌ نبودم‌، ادبیات‌را خیلی‌ دوست‌ داشتم‌، اما بعدها فهمیدم‌ باید>هنر) می‌خواندم‌، از درس‌ خواندن‌ در دوران‌دبیرستان‌ لذت‌ نمی‌بردم‌.
خانواده‌ سبز: در دانشگاه‌ هم‌ همین‌طور بود؟
فروتن‌: نه‌، در دانشگاه‌ درسم‌ خیلی‌ خوب‌ بود وجزو شاگردهای‌ درسخوان‌ محسوب‌ می‌شدم‌.
خانواده‌ سبز: در چه‌ رشته‌ایی‌ فارغ‌ التحصیل‌شدی‌؟
فروتن‌. روان‌شناسی‌، به‌ این‌ رشته‌ علاقه‌مند بودم‌،شاید به‌ این‌ دلیل‌ درسم‌ در دانشگاه‌ خوب‌ بود.
خانواده‌ سبز: به‌ چه‌ رشته‌های‌ ورزشی‌ علاقه‌داری‌؟

فروتن‌: شنا، اسکی‌، تنیس‌ روی‌ میز و سوارکاری‌.
خانواده‌ سبز: اهل‌ ورزش‌ هم‌ هستی‌؟
فروتن‌: همین‌ چهاررشته‌ای‌ که‌ دوست‌ دارم‌ را نیزانجام‌ داده‌ام‌.
خانواده‌ سبز: نظرت‌ راجع‌ به‌ فوتبال‌؟
فروتن‌: فکر می‌کنم‌ فوتبال‌ فقط قدرت‌ و تکنیک‌نیست‌، بلکه‌ در آن‌ شانس‌، قسمت‌ و حکمت‌ هم‌دخیل‌ است‌.
خانواده‌ سبز: بهترین‌ و بدترین‌ خاطره‌زندگی‌ات‌؟
فروتن‌: تمام‌ زندگی‌ام‌ را دوست‌ دارم‌، هم‌ خوب‌و هم‌ بد آن‌ را.
خانواده‌ سبز: بهترین‌ لحظه‌ زندگی‌ شما؟
فروتن‌: لحظاتی‌ که‌ احساس‌ کردم‌، معنی‌ اتفاقات‌را فهمیده‌ام‌.
خانواده‌ سبز: و بدترین‌ لحظه‌ها؟
فروتن‌: وقتی‌ از آدم‌هایی‌ که‌ دوست‌شان‌ دارم‌دور بوده‌ام‌.
خانواده‌ سبز: چرا زیاد اهل‌ مد و تیپ‌ نیستی‌؟
فروتن‌: هر روحیه‌ای‌ سلیقه‌ خاص‌ خودش‌ رادارد، لباس‌هایی‌ را می‌پوشم‌ که‌ دوست‌ دارم‌، نه‌چیزهایی‌ که‌ باید بپوشم‌.
خانواده‌ سبز: کم‌ترین‌ مبلغ‌ قراردادی‌ که‌ گرفتی‌؟
فروتن‌: پنجاه‌ هزار تومان‌، سال‌ 73 برای‌ فیلم‌>هدف‌) که‌ اولین‌ کار سینمایی‌ من‌ بود.
خانواده‌ سبز: به‌ چه‌ رنگ‌هایی‌ علاقه‌ داری‌؟
فروتن‌: سفید، آبی‌ و سبز.
خانواده‌ سبز: نظرت‌ پیرامون‌ موسیقی‌؟
فروتن‌: خودم‌ سازی‌ را به‌ صورت‌ جدی‌ دنبال‌نکردم‌، اما با موسیقی‌ زندگی‌ می‌کنم‌ و از آن‌ لذت‌می‌برم‌.
خانواده‌ سبز: شهرت‌؟
فروتن‌: خیلی‌ کوچک‌ است‌.
خانواده‌ سبز: ثروت‌؟
فروتن‌: مثل‌ شهرت‌، اما به‌ آن‌ فکر می‌کنم‌.
خانواده‌ سبز: قدرت‌؟
فروتن‌: یک‌ چیزهایی‌ که‌ دیده‌ نمی‌شود.
خانواده‌ سبز: از چه‌ چیزی‌ در زندگی‌ می‌ترسی‌؟
فروتن‌: از اینکه‌ هنگام‌ مرگ‌ پیش‌ خدای‌ خودم‌شرمنده‌ باشم‌.
خانواده‌ سبز: زیر بنای‌ زندگی‌ شما؟
فروتن‌: دوست‌ داشتم‌ همیشه‌ صادق‌ باشم‌.
خانواده‌ سبز: بازیگری‌ چه‌ چیزی‌ به‌ تو داده‌است‌؟
فروتن‌: به‌ آدم‌ یاد می‌دهد که‌ چه‌ زمان‌هایی‌ یک‌حس‌ درونی‌ را مورد استفاده‌ قرار دهد، تک‌ تک‌معانی‌ و احساسات‌ انسانی‌ را بازیگری‌ به‌ شکل‌عمیق‌ برای‌ تو بازی‌ می‌کند.

خانواده‌ سبز: ازدواج‌ چقدر در زندگی‌ شما تاثیرگذاشت‌؟
فروتن‌: خداوند را به‌ خاطر این‌ اتفاق‌ شکرمی‌کنم‌.
خانواده‌ سبز: رمز موفقیت‌ فروتن‌ اعتقاداتش‌است‌؟
فروتن‌: من‌ هم‌ یکی‌ از گناهکارها هستم‌ و خداونددوست‌ گناهکارها هم‌ هست‌، خودم‌ را هیچ‌می‌دانم‌.
خانواده‌ سبز: نگاهت‌ برایم‌ جالب‌ است‌.
فروتن‌: من‌ یک‌ گذرگاه‌ باریک‌ کوچکم‌، که‌ شایدخداوند با لطف‌ و عنایت‌ خودش‌ اجازه‌ بدهد من‌مختصری‌ به‌ طرفش‌ قدم‌ بردارم‌، اما در وهله‌ اول‌امیدوارم‌ آدم‌ معتقدی‌ باشم‌.
خانواده‌ سبز: خودت‌ محمدرضا فروتن‌ را چگونه‌می‌شناسی‌؟
فروتن‌: یک‌ گردوغباری‌ از این‌ کائنات‌ هستی‌ که‌حکم‌ یک‌ جاروی‌ بزرگ‌ و باور نکردنی‌ را دارد وآمده‌ است‌ درست‌ احساس‌ کند و خودش‌ را به‌جایی‌ که‌ تعلق‌ دارد، نزدیک‌تر کند.
خانواده‌ سبز: با ارزش‌ترین‌ چیزی‌ که‌ در دنیاداری‌؟
فروتن‌: همراهی‌ خدا و نزدیکی‌ به‌ آن‌.
خانواده‌ سبز: در دنیا چه‌ جایی‌ را بیشتر از همه‌دوست‌ داری‌؟
فروتن‌: شمال‌ ایران‌ و دریای‌ خزر.
خانواده‌ سبز: به‌ چه‌ کشورها و شهرهایی‌ در دنیاسفر کرده‌ای‌؟
فروتن‌: انگلیس‌، فرانسه‌، روسیه‌، آرژانتین‌ و یک‌بار هم‌ دبی‌ برای‌ حضور در جشنواره‌.
خانواده‌ سبز: بازیگران‌ ایرانی‌ مورد علاقه‌؟
فروتن‌: بهروز وثوقی‌ و استاد انتظامی‌.
خانواده‌ سبز: و خارجی‌ها؟
فروتن‌: بعضی‌ از کارهای‌ مارلون‌ براندو و برادپیت‌ و به‌ غیر از این‌ها رابرت‌ دنیرو، آل‌ پاچینو،ژان‌ رنو، مریل‌ استریپ‌ و تام‌ هنکس‌.
خانواده‌سبز: فکر می‌کنی‌ الگوی‌ خوبی‌ برای‌جوان‌ها هستی‌؟
فروتن‌: این‌ سئوال‌ را باید جوان‌ها پاسخ‌ دهند، نه‌من‌.
خانواده‌ سبز: اما خیلی‌ها شما را الگوی‌ مناسبی‌می‌دانند؟
فروتن‌: همیشه‌ سعی‌ کرده‌ام‌ با همه‌ چیز واقعی‌ وصادقانه‌ برخورد کنم‌، بزرگ‌ترین‌ و بهترین‌ الگویی‌که‌ برای‌ من‌ وجود دارد، احساسات‌ ناب‌ و قوه‌تمیز و تشخیص‌ تک‌ تک‌ افراد است‌. هر کدام‌ ازآدم‌ها به‌ تنهایی‌ فقط به‌ عنوان‌ یک‌ ایده‌ مطرح‌می‌شوند که‌ نمی‌توانند موثر باشند و هم‌ نه‌، یا اینکه‌می‌توانند خوب‌ باشند یا بد، امیدوارم‌ اگر اثر گذارهستم‌، اثر درستی‌ باشد، موثر و مفید باشم‌، درست‌اثر بگذارم‌ یا حداقل‌ اثر بدی‌ نگذارم‌.

یک‌ جمله‌ با فیلم‌های‌ فروتن‌:
هدف‌: پس‌ با هدف‌ شروع‌ کردم‌.
آخرین‌ بندر: برای‌ مرگ‌، خیلی‌ جوان‌ بودم‌.
فاتح‌: داشتیم‌ می‌رفتیم‌ یک‌ چیزی‌ بشیم‌.
ماه‌ و خورشید: ای‌ داد بیداد.
مرسدس‌: دیگه‌ شروع‌ شد و چه‌ خوب‌ شروع‌ شد.
دو زن‌: ماییم‌ دیگه‌...
فریاد: دوست‌ داشتم‌، فیلم‌ بیشتر دیده‌ می‌شد.
متولد ماه‌ مهر: آغاز یک‌ رفاقت‌.
اعتراض‌: دوستش‌ داشتم‌.
زیر پوست‌ شهر: توی‌ تمام‌ شهر.
شب‌ یلدا: موند که‌ بمونه‌.
رقص‌ با رویا: خبر ندارم‌.
بربادرفته‌: همون‌ بر باد رفته‌.
ملاقات‌ با طوطی‌: متاسفانه‌ این‌ هم‌ واسه‌ خودش‌هست‌.
سربازهای‌ جمعه‌: احساس‌ جوانی‌ در بین‌جوان‌ها.
هشت‌ پا: خدا به‌ خیر کنه‌.
بازنده‌: نه‌ چندان‌ بازنده‌.
باغ‌های‌ کندلوس‌: عالی‌ بود.
مجردها: جاتون‌ خالی‌ خیلی‌ خندیدیم‌.
به‌ آهستگی‌: احتمالا یک‌ فیلم‌ موندگار دیگر.
نوک‌ برج‌: بدتون‌ که‌ نیومد.
خاک‌ سرد: پر از غم‌.
تماشا خانه‌ (سرنخ‌)، پر از هیجان‌زدگی‌ و آرزو.
رومئو و ژولیت‌: نفس‌ نفس‌ زدن‌ کنار هم‌ نفس‌ها.
شاه‌ خاموش‌: فراموش‌ نمی‌کنم‌.

منبع: مجله خانواده سبز ksabz.net

عوامل مهم بروز سکسکه و راه درمان آن

عوامل مهم بروز سکسکه و راه درمان آن

سکسکه زمانی شروع می‌شود که یک گرفتگی و اسپاسم عضلانی باعث منقبص شدن ماهیچه دیافراگم می‌شود.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) دیافراگم یک صفحه بزرگ عضلانی است که حفره سینه را از حفره شکمی جدا می‌کند.

این اسپاسم باعث به درون کشیده شدن تنفسی می‌شود که ناگهان با بسته شدن تارهای صوتی، متوقف می‌شود. این بسته شدن ناگهانی باعث تولید صدای سکسکه می‌شود.

چه عاملی باعث بروز سکسکه می‌شود؟

معده خیلی پر و انباشته می‌تواند باعث حمله‌های سکسکه شوند که به طور غیر ارادی بروز می‌کنند. پر شدن معده در شرایط زیر امکان‌پذیر است:

خوردن بیش از حد غذا و با سرعت

به درون کشیدن هوای بیش از اندازه

سیگار کشیدن

تغییر ناگهانی در دمای معده مانند نوشیدن مایعات سرد بلافاصله بعد از نوشیدن یک نوشیدنی داغ.

فشار روحی و یا هیجان زدگی احساسی.

سکسکه چه مدت طول می‌کشد؟

سکسکه معمولا بین چند دقیقه تا چند ساعت متوقف می‌شود. سکسکه‌ای که بیش از 48 ساعت به طول انجامد سکسکه پیوسته نامیده می‌شود و اگر بیش از یک ماه ادامه پیدا کند به سکسکه لاعلاج معروف است

این مورد اخیرا اگر چه بسیار نادر است اما به هر حال می‌تواند باعث خستگی شدید، فقدان خواب و کاهش وزن شود. سکسکه پیوسته، سکسکه لاعلاج هر دو می‌توانند نشانه‌ای از یک مشکل جدی‌تر برای سلامتی باشند و باید از سوی یک متخصص مورد آزمایش قرار گیرند.

عوامل شناخته شده بسیاری برای بروز سکسکه‌های پیوسته و لاعلاج وجود دارند که عبارتند از:

ناراحتی‌ها و مشکلات مربوط به سیستم اعصاب مرکزی از قبیل سرطان، عفونت‌ها، سکته مغزی و یا جراحت.

مشکلات ناشی از عوامل و کارکردهای شیمیایی که در بدن بروز می‌کنند ( مانند مشکل متابولیکی) که از انواع آن‌ها می‌توان به کاهش عملکرد کلیه یا تنفس سریع اشاره کرد.

تحریک‌پذیری اعصاب در مغز، گردن و سینه

بیهوشی یا جراحی.

مشکلات بهداشت روانی

راه درمان سکسکه چیست؟

بیشتر حملات سکسکه ظرف چند دقیقه یا چند ساعت پس از شروع به خودی خود از بین می‌روند و نیازی به درمان ندارند.

به علاوه روش‌های خانگی بسیاری برای متوقف کردن سکسکه وجود دارد.

اکثر این روش‌ها شامل افزودن سطح دی‌اکسید کربن در خون است که معمولا سکسکه را متوقف می‌کند. برخی از این روش‌ها عبارتند از:

نگه داشتن تنفس و شمارش آرام تا عدد 10.

تنفس مکرر در یک کیسه یا نایلون برای مدتی محدود.

سرکشیدن سریع یک لیوان آب سرد.

خوردن یک قاشق چایخوری شکر یا عسل.

اما درمان سکسکه‌های پیوسته و لاعلاج بستگی به عامل به وجود آورنده آن دارد که ممکن است شامل مصرف

دارو، طب سوزنی و یا حتی هیپنوتیزم شود. گاهی ممکن است قبل از به کنترل در آوردن این نوع سکسکه‌های دایمی از چندین روش درمانی استفاده شود.

اگر شما دچار سکسکه‌هایی می‌شوید که تا چند روز یا بیشتر ادامه پیدا می‌کنند، پزشک شما می‌تواند دستور انجام آزمایشاتی را تجویز کند که برای بررسی احتمال وجود یک مشکل جدی‌تر به کار می‌روند.

چه کسانی دچار سکسکه می‌شوند؟

مردان به مراتب بیشتر از زنان دچار سکسکه می‌شوند، اما عملا هر فردی از نوزادان گرفته تا افراد بزرگسال سکسکه را تجربه می‌کند.


بازار چوب ایران در محاصره ترکیه و اتریش

بازار چوب ایران در محاصره ترکیه و اتریش 
نویسنده : علی شفائی

گروه بازرگانی - علی شفائی: امروزه یکی از کالاهایی که مصرف زیادی دارد ولی در مورد آن چندان حرف و سخنی شنیده نمی شود محصولات چوبی از قبیل تخته هایMDF  و نئوپان می باشد.
باتوجه به مصرف بالایی که این محصولات در ساختمان سازی، لوازم خانگی و دکوراسیون خانه، فروشگاه و سرویس های آشپزخانه ای دارند، روزانه حجم بالایی از این محصولات چوبی در کشور به استفاده می رسد.
این محصولات بیشتر به صورت وارداتی می باشند و متاسفانه با وجود پتانسیل بالای مواد اولیه ای در کشور برای تولید این محصولات وجود دارد اما به علت عدم پرورش نیروهای متخصص و ایجاد تکنولوژی روز تولید چندانی در داخل انجام نمی گیرد و اندک تولید موجود نیز از کیفیت بسیار پایینی برخوردار است.
در بازارMDF  نیز محصولات کشورهای ترکیه و اتریش خرید و فروش می شود.کیفیت مناسب، دوام، راحتی کار و تداوم خصوصیات از جمله مشخصات بارز محصولات وارداتی می باشد.
همچنین روکشی که بر روی ورق هایMDF  و نئوپان در کشورهای مذبور کار می شود معمولا لعابی بوده و دارای کیفیت بالایی می باشند.
همچنین مقاومت کالاهای خارجی در مقابل عوامل جوی چون تابش آفتاب و آب بسیار بالا بوده و میزان کمی در مقابل این عوامل تغییر فرم می دهند.

عدم کیفیت در تولید محصولات ایرانی

در مقابل محصولات خارجی موجود در بازار، تولیدات داخلی از حداقل کیفیت برخوردارند.
در مورد ورق های MDF تولیدداخلی کیفیت بسیار پایین می باشد چنانکه در برخورد با کوچکترین عامل جوی از فرم خارج شده و غیرقابل مصرف می شوند.
روکش ورق هایMDF  و نئوپان ایرانی از جنس لترون می باشد که به علت کیفیت و ماهیت آن در مواردی که محصول نهایی با آب سر و کار داشته باشد مانند کابینت آشپزخانه غیرقابل استفاده است.
البته در مواردی نیز تولیدکنندگان داخلی از روکش های ملامین وارداتی استفاده می کنند که این معمولا در رده مواد استوک و فاسد می باشد و به علت استفاده غیر تخصصی کیفیت خیلی پایینی دارد.
در تولید نئوپان ایرانی به علت اینکه قیمت چسب مصرفی بالا می باشد و برای صرفه جویی در مصرف آن از شن ریز در تولید نئوپان استفاده می شود. به منظور افزایش وزن و دوام و چسبندگی که متاسفانه باعث کاهش کیفیت تا میزان قابل توجهی می شود.
عدم تمایل برای استفاده از تولیدات داخلی

استفاده از مواد متفرقه، ضخامت ناهماهنگ در مقاطع مختلف ورق، درصد بالای ضایعات، مقاومت پایین در برخورد با آب به میزان 50 درصد کمتر از مشابه خارجی، روکش نامناسب و عدم کاربری از مشخصات ناامید کننده تولیدات داخلی است که باعث شده تا بازار را به طور کامل از دست داده و در اختیار محصولات ترک و بعضا اتریش قرار دهد.
یکی از مهمترین معایب تولیدات داخلی استفاده از مواد اولیه نامرغوب و ناخالص می باشد.
برای تولیدکنندگانی که از تخته هایMDF  و نئوپان به عنوان مواد اولیه و خام استفاده می کنند و با بهره گیری از دستگاه های گران قیمت برش و ساب که یک تیغه آنها ممکن است بیش از یک میلیون ریال قیمت داشته باشد کیفیت مواد مصرفی خیلی مهم است.
در تولید نئوپان ایرانی از شن ریز استفاده می شود که این ماده درون نئوپان هنگام برش با برخورد به تیغه دستگاه موجب کند شدن زودتر از موعد و آسیب دیدن دستگاه می شود.
از طرفی بعضا در این نئوپان ها موارد دیگری چون قطعه بزرگ سنگ، شیشه، درب بطری نوشابه، تکه فلز و... دیده می شود که در صورت برخورد با تیغه اره خسارت زیادی بار می آورد.

دستگاه های
از رده خارج روسی

با وجود اینکه کشورهایی چون اتریش، ترکیه، اسپانیا، آلمان، مالزی و بعضا روسیه جزو کشورهای برتر در این صنعت می باشند و از نظر دستگاه های مورد استفاده در این بخش کشورهای اتریش، ایتالیا، آمریکا و ترکیه صاحب نام هستند اما متاسفانه فعالان ایرانی در بخش تولید اقدام به خریداری دستگاه های روسی قدیمی و اسقاطی که از دور خارج شده اند می کنند و از این رو تولیدات نیز با کیفیت خیلی پایینی وارد بازار می شوند.
این تفاوت کیفیت باعث شده تاMDF خام ترک با ابعاد  381 663x ، 16 میلی به قیمت 640/000 ریال به فروش برسد وMDF  رنگی وارداتی با این ابعاد از قیمتی حداقل 720000 ریال برخوردار است و این قیمت برای بهترین تولید ایرانی در حدود 700/000 ریال می باشد.
نئوپان ایرانی روکش دار نیز با این ابعاد به مبلغ 440/000 ریال به فروش می رسد در صورتی که تولیدات ترک با رقمی معادل 500/000 ریال معامله می شود.