انفجار درون

پربارترین و بهترین خوشه ها ی گندم به طرف زمین آویزان هستند.

انفجار درون

پربارترین و بهترین خوشه ها ی گندم به طرف زمین آویزان هستند.

مصاحبه با محمد حسینی‌

محمد حسینی‌: در خانه‌ هم‌ طنازی‌ می‌کنم‌

در چند سال‌ اخیر همواره‌ (محمد حسینی‌)مجری‌ توانا و طناز سیما به‌ عنوان‌ یکی‌ از بهترین‌مجری‌های‌ صدا و سیما انتخاب‌ شده‌ تا جایی‌ که‌امسال‌ از طرف‌ میلیون‌ها بیننده‌ تلویزیون‌، او به‌عنوان‌ نفر اول‌ این‌ حرفه‌ برگزیده‌ شد، همان‌ کسی‌که‌ شب‌های‌ تابستان‌ امسال‌ و سال‌ پیش‌ با اجرای‌خوب‌ در برنامه‌ مهتاب‌ و سلسله‌ مسابقات‌ سیمرغ‌لحظات‌ خوب‌ و شادی‌ را پیشکش‌ همگان‌ کرد.

اجرای‌ متفاوت‌ و شوخی‌های‌ منحصر به‌ فرد اوبه‌ عنوان‌ یک‌ مجری‌ صاحب‌ سبک‌ با توانائی‌های‌ویژه‌ باعث‌ شده‌ که‌ در بین‌ مردم‌ جایگاه‌ ویژه‌ای‌داشته‌ باشد.
با او گفتگویی‌ انجام‌ دادیم‌ که‌ در ذیل‌ آمده‌است‌:

(سیدمحمد حسینی‌) درسیزدهمین‌ روزتابستان‌ 48 در شهرری‌ به‌ دنیا آمد، شش‌ برادر ویک‌ خواهر دارد و از کودکی‌ به‌ خاطرماموریت‌های‌ پدر خانواده‌ زندگی‌ در شهرهای‌گرمسار، فیروزکوه‌، اصفهان‌ و کرج‌ را تجربه‌ کرده‌است‌. وی‌ تحصیلاتش‌ را در رشته‌ فیزیک‌ اتمی‌ به‌پایان‌ رساند و در سال‌ 77 تشکیل‌ زندگی‌ مشترک‌داد، حاصل‌ این‌ زندگی‌ یک‌ پسربچه‌ شیرین‌ به‌ نام‌(محمدعلی‌) می‌باشد.
- محمد حسینی‌، عصبانی‌ هم‌ می‌شود؟
حسینی‌: خیلی‌ کم‌ پیش‌ می‌آید. البته‌ زمانی‌ که‌عصبانی‌ می‌شوم‌ خیلی‌ خاص‌ است‌ و قیافه‌ام‌دیدنی‌ می‌شود.
- چرا خاص‌؟
حسینی‌: به‌ این‌ دلیل‌ که‌ من‌ واقعا عصبانی‌نمی‌شوم‌ بلکه‌ ادای‌ عصبانیت‌ را درمی‌ آورم‌، درکل‌ آدم‌ خونسردی‌ هستم‌.
- چه‌ چیز آرامتان‌ می‌کند؟
حسینی‌: بعد از گذشت‌ مدتی‌، همه‌ چیز رافراموش‌ می‌کنم‌ چون‌ اصولا آدم‌ کینه‌ای‌ نیستم‌.
- همسرتان‌ چطور، ایشان‌ عصبانی‌ می‌شوند یااین‌ که‌ مثل‌ شما بازی‌ می‌کنند؟
حسینی‌: ایشان‌ هم‌ بسیار آرام‌ هستند اما 20درجه‌ شدت‌ عصبانیتش‌ بیشتر از من‌ است‌.
- راستی‌ چطور با ایشان‌ آشنا شدید؟
حسینی‌: توسط بزرگترها!
- پس‌ سنتی‌ ازدواج‌ کردید؟

حسینی‌: بله‌، بزرگترها ایشان‌ را به‌ من‌ معرفی‌کردند، زمانی‌که‌ دیدم‌ از هر نظر با ملاک‌های‌ من‌همخوانی‌ دارد پذیرفتم‌.
- در منزل‌ هم‌ طنازی‌ می‌کنید؟
حسینی‌: خیلی‌ زیاد اما به‌ دلیل‌ این‌ که‌ خیلی‌بی‌موقع‌ به‌ منزل‌ می‌رسم‌ دیگر کسی‌ حوصله‌ این‌شوخی‌ها و طنازی‌ها را ندارد، چون‌ ساعت‌ 2نیمه‌ شب‌ منزل‌ می‌رسم‌ و اصولا تا ساعت‌ 4،5صبح‌ پر انرژی‌ هستم‌ اما معمولا در آن‌ ساعت‌، هم‌همسرم‌ و هم‌ پسرم‌ خواب‌ هستند.
- در کارهای‌ منزل‌ هم‌ به‌ همسرتان‌ کمک‌می‌کنید؟
حسینی‌: اصولا به‌ دلیل‌ این‌ که‌ فرصتی‌ ندارم‌کمتر می‌توانم‌ به‌ ایشان‌ کمک‌ کنم‌، اما از هشت‌سال‌ بعد حتما انجام‌ خواهم‌ داد چون‌ آن‌ موقع‌بازنشسته‌ می‌شوم‌، در حال‌ حاضر هم‌ اگر قرار باشدکاری‌ کنم‌ به‌ بهترین‌ نحو از پس‌ آن‌ برمی‌ آیم‌.
- آشپزی‌ چطور؟
حسینی‌: دست‌پخت‌ من‌ حرف‌ ندارد.
- چه‌ غذایی‌ را خوب‌ درست‌ می‌کنید؟
حسینی‌: غذاهای‌ من‌ منحصر به‌ فرد است‌ واصولا هر چیزی‌ که‌ جلوی‌ دستم‌ باشد درون‌ غذامی‌ریزم‌ و از این‌ رو یک‌ غذای‌ من‌ درآوردی‌درست‌ می‌کنم‌ که‌ اتفاقا هر کسی‌ که‌ خورده‌خوشش‌ آمده‌ و به‌ شدت‌ استقبال‌ کرده‌ است‌.
- یک‌ اتفاق‌ بسیار بامزه‌ای‌ که‌ در کار برایتان‌رخ‌ داده‌، تعریف‌ کنید؟

حسینی‌: اصولا شوخی‌های‌ اساسی‌ من‌ با پشت‌صحنه‌ است‌ و مردم‌ آن‌ را نمی‌بینند. مثلا یکباربرای‌ یک‌ برنامه‌ زنده‌ جلوی‌ دوربین‌ رفتم‌و تا سه‌دقیقه‌ که‌ از شروع‌ برنامه‌ گذشته‌ بود و روی‌ آنتن‌بودیم‌ اصلا حرف‌ نزدم‌ و فقط لب‌ هایم‌ را تکان‌می‌دادم‌ صدابردار و کارگردان‌ به‌ این‌ تصویر که‌مشکل‌ صدا پیش‌ آمده‌ در هیاهو و جنب‌وجوش‌بودند و همه‌ چیز را بررسی‌ کردند که‌ مشکل‌ ازکجاست‌. بعد از سه‌ دقیقه‌ وقتی‌ حرف‌ زدم‌ آنهاتازه‌ متوجه‌ شدند که‌ این‌ فیلم‌ من‌ بوده‌ و مشلکی‌وجود نداشته‌ اصولا این‌ حرکت‌های‌ من‌ باعث‌شده‌ که‌ تمام‌ عوامل‌ پشت‌ صحنه‌ بگویند کارکردن‌با حسینی‌ بسیار سخت‌ است‌.
-مشخص‌ است‌ که‌ بسیار اهل‌ مطالعه‌ هستید،بیشتر چه‌ کتاب‌هایی‌ می‌خوانید؟
حسینی‌: کسی‌ که‌ وارد این‌ حیطه‌ کاری‌ شده‌لاجرم‌ باید اهل‌ مطالعه‌ باشد و مثلا در مقایسه‌ بااطرافیان‌ خود کتاب‌خوان‌تر باشد و به‌ هر کتاب‌سری‌ بزند، اصلا مطالعه‌ با کار ما پیوند ناگسستنی‌دارد. اما در مورد حوزه‌ مطالعه‌ باید بگویم‌ من‌اهل‌ کتاب‌هایی‌ در مورد موجودات‌، خلقت‌،کهکشان‌، تاریخ‌، ادبیات‌، فلسفه‌ و البته‌ به‌ طوراخص‌ شعر هستم‌.
- اهل‌ شعر گفتن‌ هم‌ هستید؟
حسینی‌: آنچه‌ که‌ من‌ می‌گویم‌ شعر نیست‌، معر،است‌، آنچه‌ در برنامه‌ سیمرغ‌ شنیدید به‌ عنوان‌تیتراژ حاصل‌ کار من‌ در دودقیقه‌ ونیم‌ بود که‌ باآهنگ‌، روی‌ هم‌ پنج‌ دقیقه‌ هم‌ طول‌ نکشید. وقتی‌اشعار مولانا را می‌خوانم‌ به‌ طور قطع‌ یقین‌ دارم‌برخی‌ از اشعار این‌ بزرگوار با 1500 تا 2000کتاب‌ برابری‌ می‌کند. یعنی‌ بعضی‌ وقت‌ها فکرمی‌کنم‌، این‌ یک‌ بیت‌ شعر خاص‌ در خود معانی‌ ومفاهیم‌ بسیاری‌ دارد که‌ چندین‌ جلد کتاب‌ هم‌نمی‌تواند بیانگر آن‌ معانی‌ باشد و می‌شود چندین‌ساعت‌ در مورد همان‌ یک‌ بیت‌ صحبت‌ کرد.
- وقتی‌ مردم‌ بیرون‌ از محیط کاری‌ از تو انتقادمی‌کنند، عکس‌العملت‌ چیست‌؟
حسینی‌: این‌ مسئله‌ به‌ کرات‌ پیش‌ آمده‌، لحن‌بسیار اهمیت‌ دارد، برخی‌ انتقاد را از روی‌غرض‌ورزی‌ و با لحنی‌ توهین‌آمیز بیان‌ می‌کنند وعده‌ بسیاری‌ فقط قصد انتقاد دارند و نیتشان‌ بدنیست‌، من‌ در هر دو مورد و کلا در برابر هرانتقادی‌، شنونده‌ هستم‌ اگر چه‌ از نوع‌ اول‌ناراحت‌ می‌شوم‌ اما این‌ ناراحتی‌ را بروز نمی‌دهم‌و چیزی‌ نمی‌گویم‌، اما از نوع‌ دوم‌ علاوه‌ بر شنیدن‌عمل‌ هم‌ می‌کنم‌، چون‌ وقتی‌ می‌بینم‌ انتقادشان‌درست‌ است‌ و این‌ انتقاد و ایراد بر من‌ وارد است‌،پس‌ جای‌ حرفی‌ باقی‌ نمی‌ماند و به‌ حرفشان‌گوش‌ می‌کنم‌.
- در زندگی‌ از چه‌ چیزی‌ می‌ترسید؟
حسینی‌: از خودم‌

- چرا؟
حسینی‌: چون‌ هر آدمی‌ درونش‌ یک‌ نیمه‌خدایی‌ دارد و یک‌ نیمه‌ شیطانی‌، من‌ هم‌ درونم‌یک‌ شیطان‌ خطرناک‌ وجود دارد که‌ ازش‌می‌ترسم‌.
-از چه‌ چیزی‌ لذت‌ می‌برید؟
حسینی‌: همان‌ طور که‌ گفتم‌ در وجودم‌ یک‌نیمه‌ خدایی‌ هم‌ وجود دارد که‌ از روح‌ خدا درآن‌ دمیده‌ شده‌. پس‌ علاوه‌ بر این‌ که‌ از خودم‌می‌ترسم‌ از خودم‌ هم‌ لذت‌ می‌برم‌.
- نیمه‌ خدایی‌ وجودتان‌ قوی‌تر است‌ یا نیمه‌شیطانی‌؟
حسینی‌: در نسبت‌ آن‌ دو با هم‌ معلوم‌ است‌ نیمه‌خدایی‌ بیشتر، غنی‌تر و کامل‌تر است‌. اما من‌ آن‌دو، را در نسبت‌ با محمد حسینی‌ می‌بینم‌ نیمه‌شیطانی‌ درست‌ با نفس‌ من‌ قوی‌تر است‌ و من‌ ازآن‌ می‌ترسم‌.
- نظرتان‌ در خصوص‌ مرگ‌ ؟
حسینی‌: مرگ‌ جزء ده‌ تا قشنگ‌ اول‌ زندگی‌است‌، مرگ‌ باید باشد تا انسان‌ به‌ تکامل‌ برسد، اگرمرگ‌ نبود من‌ حتما خودکشی‌ می‌کردم‌ (خنده‌)چون‌ معتقدم‌ مرگ‌ زیباترین‌ قسمت‌ زندگی‌ است‌و خدا به‌ انسان‌ خیلی‌ لطف‌ کرده‌ که‌ او را فانی‌ ومردنی‌ آفریده‌ است‌.
- دوست‌ دارید بر روی‌ سنگ‌ قبرتان‌ چه‌بنویسند؟
حسینی‌: اگر قرار باشد طنز بگویم‌: مکررامتحانش‌ کرده‌ایم‌، آدم‌ نمی‌گردد! و اگر قرارباشد: حاصل‌ عمرم‌ سه‌ سخن‌ بیش‌ نیست‌، خام‌بدم‌،پخته‌ شدم‌، سوختم‌.
- غیر از مجری‌ گری‌ چه‌ می‌کنید؟
حسینی‌: دعا به‌ جان‌ شما(باخنده‌) در یک‌شرکت‌ تبلیغاتی‌ که‌ مدیریتش‌ بر عهده‌ برادرم‌است‌ فعالیت‌ می‌نمایم‌.
-راستی‌ فیزیک‌ اتمی‌ چه‌ ارتباطی‌ با کار اجرادارد؟
حسینی‌: خب‌، یک‌ مجری‌ هم‌ فیزیک‌می‌خواهد، هم‌ فیزیک‌!!
- یعنی‌ چه‌؟
حسینی‌: یک‌ فیزیک‌ که‌ شرایط ظاهری‌ مجری‌است‌ یک‌ مجری‌ باید شراییط خاصی‌ داشته‌ باشدتا بتوان‌ او را جلوی‌ دوربین‌ قرار داد. فیزیک‌دوم‌همان‌ فیزیک‌ مرتبط به‌ رشته‌ من‌ است‌ که‌ درهر رشته‌ای‌ به‌ کار می‌آید، علم‌ اعداد و ارقام‌.
-گفتید اهل‌ مطالعه‌ هستید، به‌ نوشته‌ کدام‌نویسنده‌ها علاقمندید؟
حسینی‌: جالب‌ است‌ بدانید هیچگاه‌ کتابی‌ را ازابتدا شروع‌ کنم‌ و تا آخر بخوانم‌، وقتی‌ که‌ کتاب‌ رابرای‌ خواندن‌ برمی‌ گزینم‌ چند صفحه‌ اول‌ رامی‌خوانم‌ تا شروعش‌ را ببینم‌ بعد انتهای‌ کتاب‌ رامی‌خوانم‌ تا ببینم‌ آیا پایان‌ جذابی‌ دارد. سپس‌چندصفحه‌ از میانه‌ کتاب‌ انتخاب‌ می‌کنم‌، درخصوص‌ نویسنده‌ هم‌ باید بگویم‌ هیچ‌گاه‌ اسم‌نویسنده‌ را نمی‌خوانم‌، امروز مد شده‌ عده‌ای‌ نام‌نویسنده‌ها را حفظ می‌کنند برای‌ کلاس‌ گذاشتن‌.
- تکیه‌ کلامتان‌؟
حسینی‌: گرفتی‌ چی‌ شد.
- همسرتان‌ هم‌ از شما انتقاد می‌کند؟
حسینی‌: بله‌، او خیلی‌ موشکافانه‌ و ظریف‌، کارمرا زیر نظر می‌گیرد.
- ایشان‌ در کدام‌ دسته‌ منتقدین‌ هستند نوع‌اول‌ یا دوم‌؟
حسینی‌: ادبیات‌ همسرم‌ خیلی‌ متفاوت‌ است‌،ایشان‌ در ابتدا حسن‌ و خوبی‌های‌ کار را یکی‌یکی‌بیان‌ می‌کند و به‌ نوعی‌ تعریف‌ می‌کند و در کنارآن‌ها عیب‌ را مورد بررسی‌ قرار می‌دهد و درآخر می‌گوید می‌توانستی‌ بهتر از این‌ هم‌ باشی‌.
- چقدر از نظراتشان‌ استفاده‌ می‌کنید؟
حسینی‌: خیلی‌ از پیشنهادهایش‌ را می‌پذیرم‌ وزمانی‌ که‌، کار بستم‌ بسیار مفید واقع‌ شده‌ وانتقادهایش‌ سعی‌ در برطرف‌ نمودن‌ آن‌ ضعف‌کردم‌.

_ محمد حسینی‌ جزء مجری‌هایی‌ است‌ که‌کمتر تپق‌ می‌زند و در حرف‌ زدن‌ کاملا مسلطاست‌، خاطره‌ای‌ از تپق‌ زدن‌ در اجرای‌ زنده‌ ومستقیم‌ دارید؟
حسینی‌: این‌ نظر لطف‌ شماست‌ که‌ می‌گوییدمن‌ کمتر تپق‌ می‌زنم‌. اما خب‌ طبیعی‌ است‌ که‌ درکار زنده‌ این‌ مساله‌ پیش‌ بیاید، چون‌ آدم‌ بایدحواسش‌ به‌ همه‌ چیز باشد، یکی‌ از پشت‌ صحنه‌حرف‌ می‌زند، یک‌ نفر دیگر دائما با حرکات‌ دست‌می‌خواهد یک‌ چیزی‌ را یادت‌ بیاورد و مشکلاتی‌این‌ چنینی‌. برای‌ من‌ هم‌ بسیار پیش‌ آمده‌ که‌ تپق‌بزنم‌ منتهی‌ خودم‌ طوری‌ آن‌ را جمع‌ می‌کنم‌ که‌کسی‌ متوجه‌ نمی‌شود چون‌ سریع‌ همه‌ چیز را باشوخی‌ قاطی‌ می‌کنم‌ و بیننده‌ فکر می‌کند که‌ این‌هم‌ جزء شوخی‌های‌ من‌ بوده‌. اما در این‌ زمینه‌چیز خاصی‌ به‌ یادم‌ نمانده‌ که‌ برایتان‌ نقل‌ کنم‌چون‌ آن‌ قدر تابلو نبوده‌ که‌ در یادم‌ بماند.
_ سوتی‌ چطور؟
حسینی‌: سوتی‌ گفتاری‌ هم‌ نه‌! چیزی‌ به‌ یادندارم‌. اما به‌ خاطر دغدغه‌ زیاد و مشغله‌ی‌ فراوان‌تا دل‌تان‌ بخواهد سوتی‌ رفتاری‌ دارم‌ مثلا قراربوده‌ کاری‌ را انجام‌ دهم‌ و آن‌ قدر غرق‌ کار شدم‌که‌ آن‌ را فراموش‌ کردم‌ و کار دیگری‌ انجام‌داده‌ام‌. به‌ طور مثال‌ یک‌ بار یکی‌ از خاله‌ هایم‌ به‌من‌ زنگ‌ زد و کارم‌ داشت‌. قرار گذاشتیم‌ که‌غروب‌ به‌ خانه‌شان‌ بروم‌ تا با هم‌ صحبت‌ کنیم‌.غروب‌ به‌ منزل‌ خاله‌ام‌ رفتم‌ اما نه‌ آن‌ خاله‌ای‌ که‌ بااو صحبت‌ کرده‌ بودم‌ و قرار داشتم‌ بلکه‌ به‌ منزل‌خاله‌ دیگرم‌ رفتم‌. کلی‌ نشستم‌. تازه‌ یادم‌ افتاد که‌اشتباه‌ کرده‌ام‌ و وقتی‌ خواستم‌ برم‌ این‌ خاله‌ گفت‌من‌ غذا درست‌ کرده‌ام‌، باید بمانی‌. شام‌ راخوردم‌ و به‌ خانه‌ خاله‌ دیگر رفتم‌ او هم‌ غذادرست‌ کرده‌ بود و به‌ انتظارم‌ نشسته‌ بود. زشت‌ بوداگر می‌گفتم‌ که‌ شام‌ خورده‌ام‌. توفیق‌ اجباری‌ شدتا یک‌ شام‌ دیگر هم‌ بخورم‌ البته‌ تا باشد از این‌سوتی‌ها.
_ متشکر از این‌ که‌ در این‌ گفتگو شرکت‌کردید، اگر حرف‌ خاصی‌ هست‌ بفرمائید؟
حسینی‌: از شما و همه‌ خوانندگان‌ مجله‌ که‌ این‌گفتگو را خواندند متشکرم‌.

منبع: مجله خانواده سبز ksabz.net


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد