انفجار درون

پربارترین و بهترین خوشه ها ی گندم به طرف زمین آویزان هستند.

انفجار درون

پربارترین و بهترین خوشه ها ی گندم به طرف زمین آویزان هستند.

گفتگو با فردوسی پور

وقتی تصمیم می گیرم که با عادل فردوسی پور به گفتگو بنشینیم ، اصلا تصوری از مشکلات این کار نداریم . عادل یکی از خوش اخلاق ترین و راحت ترین گزارشگران تلویزیون است .کسی که از نقد شدن نه تنها نمی ترسد که استقبال هم می کند. او خودش براحتی به نقاط ضعف کارش اشاره می کند و مطلقا کارش را دست بالا نمی گیرد. همه اینها می تواند تعارف و تواضعی غیرواقعی جلوه کند، اما با شناختی که ما از فردوسی پور داریم ، این گونه نیست . او براحتی با هر سوال و هر انتقادی مواجه می شود و اینها باعث می شود که گمان کنیم گفتگوی بدون مشکلی با او خواهیم داشت . اما در کمال تعجب ، وقتی درخواست یک گفتگو را با عادل مطرح می کنیم ، از این کار طفره می رود. دلایش برای خودش روشن است . فکر می کند کسی نیست که نیاز باشد مدام با او مصاحبه شود. فکر می کند مصاحبه کردن وسیله مناسبی برای معرفی او نیست . باید کارش را بکند و همین است که باید مهم باشد.

اما ما گیر داده ایم که این گفتگو صورت بگیرد و مدام گفتگوهای قبلی او را که اینجا و آنجا انجام داده به رخش می کشیم . او وعده روزهای بعد را می دهد تا به قول خودش یک جوری از زیر این کار دربرود ، نمی شود. وقتی که می بینید تصمیم ما برای این مصاحبه جدی است ، و وقتی که به او می گوییم وجود چنین مصاحبه ای تا چه اندازه می تواند در ایجاد ارتباط میان او و مخاطبانش موثر باشد، تن می دهد و قرار می گذاریم . بعد از ظهر پنجشنبه بیستم فروردین ماه به گفتگو با عادل فردوسی پور می پردازیم . گفتگویی که اصلا شکل مصاحبه ندارد. صحبتهایی از در و دیوار! فکر کردیم شاید هر کسی از شما جای ما بود ، همین صحبتها را می کرد. به همین خاطر آنچه می خوانید انگار ناگهان از وسط یک گپ طولانی شروع شده و وسط همین گپ هم تمام شده . بی مقدمه و بی نتیجه گیری عین زندگی . عین خود خود زندگی .

- برنامه فوتبال بازی کردن هایت همچنان ادامه دارد؟
آره . هر هفته .

- همان جا؟
آره . همون ورزشگاه انقلاب .

- کیا هستند؟
دوستهای قدیمی . چند تااز همکلاسی های دبیرستان و بچه های شریف )دانشگاه صنعتی(و دوستان دیگر.

- چه روزهایی؟
جمعه ها ساعت 12 تا 2ظهر ؛ اما وارد شدن به ورزشگاه برای دیگران مشکل است بخصوص که تازگی ها بیشتر هم سختگیری می کنند. باید کارت مجموعه ورزشی انقلاب راداشته باشید و اینها.

- برای قرار مصاحبه که با تو صحبت می کردیم گفتی اغلب در حال استراحت کردن هستی . شوخی کردی یا جدی گفتی؟ ساعات کاری ات اصلا چطوری هست؟

- نه. زیاد هم جدی نبود. البته ساعت کاری ثابت که ندارم. بستگی داره دیگه. یک وقت کار ترجمه است برای برنامه جام باشگاه ها و جنگ فوتبال آسیا و بعد هم صداگذاری و غیره. یکشنبه ها و دوشنبه ها هم که بیشتر وقتم را نود می گیرد. البته یکشنبه کمتر چون 80درصد کار دوشنبه جمع می شود و کارهای دیگر.

- دانشگاه چطور؟ چه روزهای کلاس داری؟
راستش این ترم در دانشگاه کلاس ندارم . تا ترم پیش شریف کلاس داشتم و تدریس می کردم . همان زبان تخصصی و زبان عمومی . یک وقتهایی هم دانشگاه آزاد و دانشگاه های غیرانتفاعی ؛ اما برای ترم بهار کلاس نگرفته ام. یک وقتهایی هم کارهای مهندسی می کنم تا یادم نرود. آن هم به صورت پروژه ای .

- خودت شرکت مهندسی نداری یا جایی که کار ثابت انجام بدهی؟
نه هیچ وقت بیزنس من نشده ام.

- چرا درس را ادامه ندادی . کنکور دکترا.
دیگر حوصله اش را ندارم . اصلا اسم کتاب و درس که می آید، حالم بد می شود!

- معدلت در دانشگاه خوب بود؟
خوب نبود ، دور و بر 15 بود.

- برای شریف همان 15 هم خوب است.
بد نیست ، اما بعد از فوق لیسانس احساس کردم که دیگر انگیزه ای برای درس خوندن ندارم . حوصله اش راندارم.

- در حالی که براحتی می توانستی برای بورسیه شدن هم اقدام کنی.
هر جا که امتحان تستی باشد ، برای خودم شانس زیادی قائل هستم . کنکور اگر تشریحی بود ، رتبه ام خیلی بدتر می شد. چه کنکور لیسانس ، چه کنکور فوق لیسانس . از امتحان تستی همیشه استقبال می کنم.

- زبان انگلیسی ات را کجا قوی کردی؟
از همان اول دبیرستان به کلاسهای زبان می رفتم . سال آخر دبیرستان چون کنکور داشتم کلاس زبان نرفتم ؛ اما چون در آخرین ترم زبان نمره ام بالای 97درصد شده بود و می توانستم بقیه ترمها را مجانی سر کلاس بروم ، رفتم و تا آخر آن کلاسهای زبان را گذراندم . سال دوم یا سوم دانشگاه بود که این کلاسها تمام شد. کلاسهای استادی اش را هم قبول شدم ؛ اما چون کارم توی تلویزیون زیاد شده بود، نرفتم سر کلاسهای زبان آنها درس بدهم .

- هیچ وقت فکر نکرده ای بروی خارج از کشور و دوره گزارشگری ببینی؟
نه . هیچ وقت به ذهنم نرسیده . بعدش هم این کارها باید از طریق سلسله مراتب انجام شود. از طریق خود تلویزیون . فکرش را نکرده ام.

- وسوسه نشدی که به انگلیسی یک بازی را گزارش کنی؟
چرا تازگی ها خیلی وسوسه شدم که این کار را بکنم ، اما خیلی سخت است.

- امتحان نکردی؟
چرا چند تا بازی را همین طور امتحانی انگلیسی گزارش کردم ، اما ضبط نکردم . ببین ، خیلی فرق می کند. تو باید برای چنین کاری بتوانی به انگلیسی فکر کنی . اگر فارسی توی ذهنت بیاوری ، بعد بخواهی آن را به انگلیسی ترجمه کنی ، صحنه را از دست می دهی . البته از لحاظ فرهنگی هم فرق می کنه . این قدر که گزارشگران خارجی براحتی از بازیکنان انتقاد می کنند که ما نمی توانیم بکنیم .
در همین بازی رفت منچستر - رئال ، گری نویل که دو کارته شد، من داشتم از شبکه ESPN می دیدم ، گزارشگر بازی گفت من مطمئنم خیلی از طرفدارهای منچستر خوشحال شدند که گری نویل دو اخطاره شد. شما چنین چیزی را در خصوص بازیکن X پرسپولیس یا استقلال بگویی پدرت را درمی آورند. حتی اگر بدترین بازیکن زمین باشد.
البته بعضی از گزارشگرهای ما سر بازی های خارجی که می شود ، به خوبی از همه بازیکنان و حتی بزرگترین مربیان دنیا ایرادهای فنی می گیرند ، اما همین کار را ذره ای در بازیهای داخلی انجام نمی دهند. خوب این یک جور دوگانگی به وجود می آورد.
من که خودم سعی می کنم هر چیزی به ذهنم می رسد بگویم و تا جایی که نترسم می گویم . بعضی ها بهشان برمی خورد. بعضی ها چیزهای دیگری می گویند. البته خودسانسوزی هم هست . بچه ها شاید در ذهن خودشان چیزهایی را سانسور می کنند که واقعا دلیلی هم ندارد.

- هیچ وقت نخواسته ای از زبان انگلیسی ات استفاده دیگری بکنی مثلا ترجمه کتاب یا چنین کاری؟
ترجمه کتاب یک موقع به ذهنم رسیده بود. شاید بعدا این کار را بکنم . اگر کتاب خوبی به دستم برسد ، تجربه بدی نیست.

- تو الان برای یک گزارش چقدر وقت صرف می کنی؟
بستگی دارد. بین نیم ساعت تا یک ساعت . روزنامه ها ، مجلات خارجی که خودم دارم و اینترنت . الان مثلا برای بازیهای انگلیسی و ایتالیا لازم نیست آدم برود مطالعه زیاد بکند. بیشتر بازیکنان را می شناسی ، اطلاعاتشان را هم هر روز در روزنامه ها و اینترنت می بینی ، برای هر بازی می دانی چه خبر است.

- شده فکر کنی یک گزارش سخت است و اذیت شوی؟
چند سال پیش یک بازی بود که اسامی هیچ یک از دو تیم را نداشتیم . در آخرین لحظات ، اسامی دو تیم رسید. خیلی اذیت شدیم .

- اگر نمی رسید ، نمی توانستی گزارش کنی؟ بازیکنان را از روی قیافه نمی شناختی؟
یک سری بازیها هستند که مثلا امید قزاقستان با امید فلان جا. آدم هیچ احساسی ندارد ، هیچ شناختی هم ندارد.

- کجا بود در مورد سوتی هایت صحبت کرده بودی؟
سوتی زیاد داده ام . آخرین سوتی توی برنامه های با جام جهانی بود که همزمان چون از روی اینترنت خبرها را ترجمه می کردم ، سوتی های زیادی دادم . بهترین سوتی هم این بود که در یک برنامه حدود 2ساعت تمام با آقای حاج رضایی بودیم و من موقع خداحافظی گفتم :خوب من از آقای نصیرزاده که 2ساعت با ما همراه بودند تشکر می کنم! اصلا آن شب هنگ کرده بودم که رضا جاودانی گفت آقای نصیرزاده نیستند ، آقای حاج رضایی هستند.

- اگر موقع گزارش تمرکزت را از دست بدهی چی می شود؟
همه چیز از دست می رود. اگر حواست پرت شود، بازی ول می شود و دیگر نمی شود جمعش کرد.

- الان نود برایت جالبتر است یا گزارش بازی؟
هر دوتایشان . ولی کلا با نود خیلی حال می کنم .

- یک خورده هم ترسناک است نه؟
آره ، خیلی . ولی همان ترسناک بودنش هم جالب است . همین که یک چیزی بگوییم که دعوا درست شود یک چالشی ایجاد می کند که جالب است . به نظر من اینها یک ترس لذتبخش دارد. نمی شود تمایز قایل شد ، ولی وقتی بازیها خوب باشند ، گزارش می چسبد. برای من باشگاه های انگلیس از همه لذتبخش تر است . اصلا از این کارم لذتی می برم که مطئنم در آن رشته ای که درس خواندم ، نمی توانستم این لذت را ببرم . مثلا این که در یک شرکت کار کنم . صبح ساعت بزنم تا پنج بعدازظهر. احساسم این است که هیچ وقت نمی توانستم اینقدر لذت ببرم .

- به هر حال کاری که تو داری برای خیلی ها حسرت برانگیز است . متوجه می شوی چه می گویم؟ یک کاری که هم هیجان دارد، هم شهرت ، هم عشق . همه چی .
من خودم چون خیلی دیوانه فوتبال بودم ، از اول به این کار خیلی فکر می کردم .

- تازه تو کسی هستی که شاید بیشتر از هر چیز به دلیل هوش و اطلاعات و علاقه شخصی در این کار پیشرفت کرده ای . وگرنه از نظر فیزیکی یعنی از نظر صدا و لحن و قیافه و سایر مزایایی که یک گزارشگر و مجری می تواند داشته باشد ، امتیاز زیادی نیاورده ای.
ببین من وقتی که در دبیرستان بودم ، اینقدر تند تند حرف می زدم که هیچ کس حرفهایم را نمی فهمید. الان هم این مشکل را دارم . بخصوص وقتی که هیجان زده می شوم جویده جویده حرف می زنم و کسی نمی فهمد. 8-7 سال گذشته ولی هنوز این مشکل را دارم . بعلاوه هیچ وقت احساس نکرده ام صدای خوبی دارم . به نظر من اینها هیچ کمکی به رشد من نکرده . چیزی که من متوجه شدم این است که صدا عادی می شود. اوایل خیلی ها می گفتند که صدای من گوشخراش است ، ولی بعد از مدتی نمی دانم صدایم جا افتاد یا آنها عادت کردند.

- فکر کردی به این که یک روز این کار را کنار بگذاری؟
نه . فکر نکردم .

- البته تو این شرایط را داری که اگر گزارشگر نباشی می توانی درروی رشته ای که تحصیل کرده ای کار کنی ، ولی بالاخره یک روز ممکن است نتوانی به کار فوتبال ادامه بدهی .
فکر نکرده ام ؛ اما اگر یک روز نتوانم ادامه بدهم باید تمام وقت بروم به رشته خودم . قضیه عشق و علاقه است . به نظرم همین کار روزنامه نگاری هم که شما انجام می دهید و من هم خودم قبلا انجام می دادم همین حالت را دارد. یادم می آید در روزنامه هم که بودم ، بچه هایی بودند که کار می کردند، ولی چون از کارشان لذت نمی بردند، برای نوشتن یک مطلب 70 بار کاغذ را خط می زدند و چیزی هم که می نوشتند برای خودشان هیچ اهمیتی نداشت . فکر کنم در هر کاری اگر علاقه نباشد ، پیشرفت به دست نمی آید.

- می توانی به 10سال دیگر فکر کنی؟
قضیه 10سال نیست . اینجا هر لحظه ممکن است اتفاقی بیفتد و آدم اصلا به آینده اش مطمئن نیست ؛ ولی فکر نکنم خودم هیچ وقت پیشقدم شوم و بگویم من دیگر این کار را نمی کنم.

- در بین برنامه های تلویزیونی ، نود برای خودش یک جور ساختار شکنی داشت . تو الان از این بلندپروازی ها نداری . برای کارهای عجیب و غریب و پروژه های رویایی.
با توجه به امکانات موجود نمی شود کارهای بزرگ کرد. من خودم برنامه های خارجی را که می بینم غصه می خورم . این برنامه مجله جام باشگاه های اروپا راکه می بینم پیش خودم می گویم ، یعنی می شود ما یک روز چنین برنامه تلویزیونی بسازیم . واقعا فوق العاده است . جای کار برای پیشرفت و کارهای بهتر کردن هست ، ولی با توجه به امکانات و شرایطی که وجود دارد نمی شود. خیلی سخت است .

- به نظر خودت از چند سال پیش که کار را شروع کرده ای ، از نظر کیفی چقدر کارت تغییر کرده است؟
فکر می کنم خیلی بهتر شده . فکر می کنم از مرحله بدتر به مرحله بد رسیده ام . یا دارم می رسم.

- خیلی تعارف است . مطمئنم که خودت به چنین چیزی اعتقاد نداری .
جدی می گویم . مسلما خیلی بهتر شده ام . اما باز هم خیلی جا برای بهتر شدن هست . شاید از خیلی بد رسیده ام به بد و باز هم باید بهتر بشوم تا برسم به خوب و خیلی خوب . خیلی مانده .هیچ وقت فکر نکرده ام که بهترینم ! اصلا باید اینجوری نگاه کنی . اگر فکر کنی کار خوب است و کامل است دیگر So what خب که چی؟ برای چی داری ادامه می دهی . باید فکر کنی داری رشد می کنی و نقص هایت را پیدا کنی تا بتوانی بهتر و بهتر شوی.

- چند وقت است ازدواج کرده ای؟
7-8 ماه است که رفته ام به خانه خودم و با همسرم زندگی می کنم . ولی بیشتر از 2سال است که ازدواج کرده ام.

- فوتبال نقشی در شکل گرفتن این زندگی مشترک نداشت؟
نه . ربطی به فوتبال نداشت .

- خانمت اهل فوتبال نیست؟
چرا ، ولی فوتبال نقشی در این ماجرا نداشت.

- فعالیت تو در فوتبال با این وضعیت همسرت را اذیت نمی کند؟
نه ، بالاخره عادت می کند! چاره ای ندارد.
- با شهرت تو چطور ، مشکلی ندارد؟
نه اصلا.

- سر تیم های مختلف کرکری ندارید ، سر بازیها؟
نه به این شکل .

- ازدواج تاثیری روی کار تو نگذاشته؟
نه . من کار خودم را می کنم و خیلی برایم جدی است . هر اتفاقی هم بیفتد من باید فوتبالم را ببینم . همه هم می دانند. وقتی فوتبال می بینم ، همه می دانند که نباید کاری به کار من داشته باشند.

- در جایی مثل انگلیس هیچ گزارشگری ابایی ندارد از این که بگوید طرفدار کدام تیم است . اینجا همه تکذیب می کنند.
واقعا اینجا فضا اینقدر باز نیست که یک گزارشگر بگوید من قلبا طرفدار کدام تیم هستم . اینجا فوتبال دو قطبی است . اگر بگویی من قرمز هستم ، یا آبی هستم ، نصف مملکت با تو بد می شود.

- اگر یک روز بنا شود همه اعلام کنند که طرفدار چه تیمی هستند ، تو حاضری پیش قدم شوی و به جای این که مثل همه بی دلیل بگویی طرفدار رنگ نیستی و بی طرفی ، بگویی که مثلا از قدیم طرفدار چه تیمی بوده ای؟
نه . نمی توانم بگویم ؛ اما این را هم بگویم که الان دیگر اصلا برایم فرقی نمی کند. الان من واقعا بی طرفم . حالا یک زمانی چرا، ولی حالا اصلا نیستم . اصولا نمی شود. گزارشگر یک ذره هم به یک تیم گرایش داشته باشد ، در کارش تاثیر می گذارد. غیرقابل انکار است.

- تو دیگر سینما را هم مثل سابق دنبال نمی کنی؟
نه . دیگر اصلا حوصله اش را ندارم . واقعا نمی توانم بنشینم پای تلویزیون و یک فیلم را تا آخر ببینم . الان برایم جشنواره تا جشنواره شده که فیلم ببینم . قبلا خیلی خوره تر بودم . الان بهترین فیلم هم که باشد حوصله اش را ندارم . فقط مجلات سینمایی را می خوانم.

- یعنی در یک سال اخیر هیچ فیلمی ندیده ای؟
چرا. در جشنواره فجر چند تا فیلم دیدم که خوب نبود. فیلمهای روی پرده را در تعطیلات عید دیدم . . The OTHERS را پارسال در سینما سپیده دیدم که خیلی خوب بود.

- خارج هم می روی ، نمی روی در سینما بنشینی فیلم ببینی؟
نه . هیچ وقت نشده . زیاد هم که سفر خارج نرفته ام .

- چند بار رفتی؟
فقط سیدنی و بوسان . یک سفر هم قبلا به امارات رفته بودم که کاری نبود ، یعنی از طرف تلویزیون نبود.

- یک بازی اروپایی را نرفته ای در ورزشگاه ببینی؟
نه . خیلی دلم می خواهد. هر بازی هم که باشد فرقی نمی کند. دلم می خواهد بروم انگلیس یک بازی را در استادیوم ببینم .

- چرا نمی روی؟
زورم نمی رسد اگر پولش برسد حتما می روم .

- فکر نمی کنی به خاطر فوتبال از زندگی عقب افتاده ای؟
نه . نگاه می کنم به طور متوسط از بقیه بچه های که با آنها همکلاس بوده ام ، عقبتر نیستم . خوشبینانه که نگاه کنیم عقب نیفتاده ام !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد