انفجار درون

پربارترین و بهترین خوشه ها ی گندم به طرف زمین آویزان هستند.

انفجار درون

پربارترین و بهترین خوشه ها ی گندم به طرف زمین آویزان هستند.

نشان افتخار برای دایی

آمال بزرگ، اما دست یافتنی به مدد شهریار

شهریار فوتبال آسیا بارها در مجامع غیر رسمی از یک آرزومندی بزرگ پرده بر داشته و عنوان کرده است در اختیار کرفتن سکان مدیریت تیم پرسپولیس در سالهای اتی یکی از اهداف او پس از پایان دوره بازیگری است. همه اینها در حالی عنوان شده که در سالهای اخیر این باشکاه از یک بی ثباتی محض در امر مدیریت بر خوردار بوده است. این هدف نهایی در جای خودش هم برای شخص دایی و هم برای علاقمندانش ارزش محسوب می شود. اما سالهاست که فوتبال اردبیل باشگاهی در سطح سوم و حتی چهارم ایران را به خود ندیده است. سالهاست که دیگر چشم انتظار آمدن یک علی دایی دیگر از دامنه سبلان نیستیم. سالهلست که یاد گرفتیم فقط با افتخارات دایی زندگی کنیم و در اینده هم بانو ستالزی گلهای کاپیتان شبها و روز هایمان را سپری کنیم. اگر می بینیم یدالله اکبری و علی لطیفی و شاهین اورند و چندتای دیگر محل تولدشان اردبیل است باید به یاد داشته باشیم انها سالها قبل نهاجرت کرده اند و به مدد حضور در شها پردودی مثل تهران به رده های بالا رسیده اند. اما چرا؟ از هر کسی که بپرسی می گوید هیچ شرکت یا کارخانه و شخصی در سطح استان وجود ندارد که بنیه مالی چرخاندن یک باشگاه را در دراز مدت داشته باشد. اینگونه است که عمر هیچ تیمی به در یا سه سال نمی رسد. آمدن و رفتنشان به یک حکم خشک و خالی مافوق بند است. این امدن و رفتنها هم به خودی خود انقدر بی سرو صداست که نه کسی می فهمد و نه کسی اصولا خود را اذیت می کند روال کار همین است .ولی واقعیت خیلی تلخ تر است. (شهری که بهترین بازیکن فوتبال آسیا در ده سال اخیر را تحویل داده است در زیر گروه باشگاههای کشور هم نماینده ندارد!) مقصر اصلی در این ماجرا چه کسی یا کسانی هستند جای خود دارد ولی نکته ای که به عنوان یک راه حل رویایی می توان به ان امیدوار بود نسبت مستقیم با تصمیم یک نفر به خصوص دارد که در فوتبال ایران اسطوره شده است و وضع اقتصادی اش هم به حدی خوب است که بزرگترین ارزوها برایش ناچیز جلوه کند.
حالا که (شهریار) در کارهای عام المنفعه از ساخت مدرسه و ورزشگاه گرفته تا کمک به کسانی که برای نان بربری امشب معطل مانده اند پیش قدم است چه خوب است که (علی) برای یک کار ارزشمند دیگر آستین ها را بالا بزند و با راه اندازی باشگاهی در اردبیل و گماردن یک مربی درجه اول در راس آن زمینه را برای شکوفایی استعداد های شهریار های دیگر آماده کند.
تا کی باید بازیکن شال و کلاه کند و با پتو و بالش و لباس کارگری در تهران صبحها سر عملگی برود و عصرها سر تمرین تا بلکه یکی دو سال بعد شاقول و ماله و کمچه را با موبایل و پزو 405 عوض کند. آیا این انتظار زیادی است از کسی که 15 سال است که با عشق زندگی می کنیم و حنجره پاره می کنیم؟



ایمان موتمنی

نشان افتخار برای دایی

با هر ایرانی در سراسر دنیا که بحث ورزش را وسط بکشی اگر سیطره بحثت درمحدوده پولاد سرد وزنه برداری باشد بی درنگ و بدون شک همگان نام حسین رضازاده را بخاطر می آوردند. مدال طلای المپیک و رکورد شکنی در هر دو حرکت یک ضرب و دو ضرب به واقع لیاقت او را برای نمایندگی رشته وزنه برداری در اذهان تمام ورزش دوستان ایرانی نشان داده است. اگر بخواهیم این بحث را به ورزشهای دیگر تعمیم دهیم. اگر با هر ایرانی درمورد تکواندو صحبت کنی بی درنگ نام هادی ساعی را بر زبان می آورد! در مورد کشتی هم که با هر ایرانی به پای حرف صحبت از علیرضا دبیر به عنوان طلایه دار کشتی سالهای اخیر ایران میان می آید. سه نفری که به حق مدال و یا نشان شجاعت را دریافت کردند اما به هنگام اعطای نشان شجاعت به این افتخار آفرینان جای افتخار آفرین دیگری نیز خالی بود. کسی که از هر اروپایی و غیر ایرانی بپرسی از فوتبال یران چه می دانید بی درنگ نام او را بر زبان خواهند اورد. شهریار و کاپیتان فوتبال ایران و پرچمدار تیم ایران در المپیک آسیایی بوسان. کسی که در ورزشگاه جوزپه مه آتزا دروازه تیم پر آوازه میلان را باز کرد و در ورزشگاه برلین به تنهایی چلسی پر ستاره و پر آوازه (در آن زمان) را شکست داد و شبی به یاد ماندنی برای پایتخت نشنیان آلمانی به جا گذاشت. کسی که در سال 1999 به خاطر همین گلها و افتخار آفرینی هایش برای ایران و آسیا به عنوان بهترین بازیکن سال آسیا و مرد اول شهر برلین از میان آن همه رجال سیاسی و ... برگزیده شد! هم او که چندین بار به عنوان محبوب ترین فوتبالیست ایرانی انتخاب شده است. هر چند که او هم اکنون 33 ساله است اما مانند زمان به شهرت رسیدنش بازی می کند (24 سالگی در رقابت های مقدماتی جام جهان 1994 در قطر) جوانی که فوتبال خود را از استقلال اردبیل آغاز کرد و سپس به تاکسیرانی تهران (کرج) پیوست. بانک تجارت، پرسپولیس، السد، آرمینیا بیله فلد، بایرن مونیخ، هرتا برلین و الشباب باشگاه های بعدی او بودند. در واقع او از سال 1993 در قطر نامی برای خود دست و پا کرد. از زمانی گه از پشت محوطه جریمه با ضربه سر به عراق گل زد و هر دو گل تیم ملی را در برابر کره شمالی به ثمر رساند و ماتسوناگا دروازه بان آن زمان ژاپن را در دیدار با ژاپن تسلیم خود کرد تا او مسبب اصلی عدم صعود ژاپن در آن مسابقات به جام جهانی شناخته شود. کسی که بعد از سالها توانسته بود آقای گلی فرشاد پیوس را به خطر بیندازد و برای او رقیبی جدی هر چند همبازی باشد! سپس پس از گلزنی های فراوان برای پرسپولیس به السد قطر رفت و در جام ملت های آسیا در سال 1996 در امارات بهترین گلزن آن جام شد و 4 گل به تیم ملی کره جنوبی زد و اولین نسل لژیونر های ایرانی بود که به اروپا می رفت. راهی که چه هم دوره ای های او کریم و خداداد و چه پس از او خیلی ها رفتند ولی در نهایت بدون کسب موفقیت به ایران بازگشتند جدا از مهدوی کیا و هاشمیان ولی او به جام قهرمانان هم راه پیدا کرد و افتخار فوتبال ایران نام گرفت. در تمام اروپا و دنیا فوتبال ایران را با نام او می شناسند هر چند که او تکنییک علی کریمی و دریبل های ریز و پاسهای دقیق خداداد و شوتهای سر کش کریم را ندارد ولی او چهارچوب دروازه حریف را می شناسد. و این تنها انتظار از یک مهاجم است. کمتر کسی پاسهای زیبای در عمق تو در یا IN TO او به خداداد در ملبورن کریکت گراند و مهدوی کیا در ژرلاند لیون را از خاطربرده است. کسی که در ابتدا به او خرده گرفته می شد که فقط با ضربات سر توانایی گل زدن را دارد هم اکنون با پا هم گلزنی متبحر است. بی گمان او افتخار فوتبال ایران است هرچند که فوتبال یک رشته تک نفره به مانند کشتی و وزنه برداری و یا تکواندو نیست ولی به ثمر رساندن زحمتها ی یک تیم بی گمان آنچنان تاثیر گذار هست که به خاطرش داد سخن بدهیم! او افتخار فوتبال ایران است که اعراب شیخ نشین بی هیچ کم و کاستی بازوبند کاپیتانی را به او می دهند و او را یک اسطوره می نامند ولی خود ما گوهری داریم که قدر آن را نمی دانیم . کسی که با وجود از دست دادن 8 هفته از رقابتهای 22 هفته ای لیگ امارات توانست 11 گل به ثمر برساند و الشباب را از سقوط به دسته دو نجات دهد . نگذاریم تا هنگامی که مانند عابدزاده در بستر بیماری افتاد آن هنگام برای او بیمه ورزشی و خانه و زمین عرضه کنیم و ان گونه قدر او را بدانیم ... بی شک از لحاظ مالی نیازی ندارد ولی اهدای نشان شجاعت کمترین عنوانی است که می توان به او داد هم او که افتخار فوتبال ایران است. فرستادن شماره 10 تیم ملی به ویترین افتخارات تیم کار دیگری است که می توان برای او انجام داد . امید است که قدر اسطوره های خود را بدانیم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد