انفجار درون

پربارترین و بهترین خوشه ها ی گندم به طرف زمین آویزان هستند.

انفجار درون

پربارترین و بهترین خوشه ها ی گندم به طرف زمین آویزان هستند.

همه چیز از دیوید بکهام..... زندگی......... حاشیه......

با سلام این بار به پیشنهاد شما دوستان دوباره درباره ی بکهام صحبت می کنم.قبلش از لطف همه ی شما دوستان ممنونم.

 

این بار همونطور که بهتون قول دادم می خوام در مورد آن روی زندگی بکهام یعنی حاشیه های تما م نشدنی زندگی بکهام که او را یک حاشیه ساز تمام عیــــــــار کرده که همیشه در تمام روزنامه های ورزشی دنیا یک مطلب را به خود اختصاص می دهد صحبت کنیم.

 

ابتدا در مورد زندگی تبلیغاتی او صحبت مــــــی کنم.

 

 

 دیوید مردی از رنگ تبلیغ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بکـــــــهام /چهـــــــره ی تبلیغات دنیـــا

 

به نظر می رسد که در نگاه اول و برداشت نخست هر شخصی در ذهن خود فوتبال او را تجسم می کند.

سانترهای دقیق او . ضربات ایستگاهی منحصر بفردش و هر موضوعی که با فوتبال مربوط باشد.

اما این نظر کاملا با یک نظر سنجی تکذیب شد...اکثر مردم دنیا در این نظر سنجی با نام دیوید بکهــــــام به یاد عکســــهای تبلیغاتی و فیلمهای کوتاه می افتند.

دیوید بکهام به عنوان مرد اول تبلیغات در دنیـــا معرفی شده است.

تبلیغ تیغهای ژیلت.نوشابه های پپسی. همبرگرهای مک دونالد.پوشاک کوین.و...از جمله کارهای بکهام شناخته می شوند.

او جدیـــــدا با شرکت پوشاک آمریکایی ck یا همان Calvin Klein قراردادی به امضـــــا رسانده است.

 

اینکه می گویند او چهره ی منحصرا تبلیغاتی است  چندان هم بیراه نیست او علاوه بر 10شرکتی که طرف قرار دادشان برای تبلیغ است ازدواج خودرا برپایه ی تبلیغات پایه ریزی کرد.

او با دختری به نام ویکتوریـــــــا آوانر که در گروه اسپایس گرلز فعالیت داشت ازدواج کرد و از این طریق نظر بسیادی را به سوی خود معطوف کرد و پولهای بسیاری را به جیب زد.

حتمــــــا می دانید وی دارای سه فرزند پسر به نامهای بروکلین.رومئو و کروز است که از همان دوران کودکی ,آنان را نیز به تبلیغات کشیده است!!!

اما همیـشه گفته است که حرفه ی اصلی او فوتبال است.

((من پس از ورود به دنیـای پرهیجان فوتبال به تبلیغات رفتم.شاید این امر چندان هم رادی نبود,مرا جذب صحنه ها کرد و بهر حال نمی توان این عمل را نادرست خواند.

ویکتوریا هنگام ازدواج با من از بسیاری از علایق خود چشم پوشی کرد تا در کنـار من باشد او حق دارد از من بخواهد این کار را کنار بگذارم و من هم همین کار را بعدا انجام خواهــــم داد))

 

هواداران انگلیس از او انتظار دارند که به سرنوشت فوتبالیست قدیمی خود یعنی پل گاسکــــوئین دچار نشود و  ما رتین رییس سابق رئال وماسیمو موراتی رییس جدید رئال خواستار مبارزه شدید با این شرایط

هستند.

 

 

زندگـــــــــــــــی خصوصـــــــــــــی پر حاشیه

 

ابتدا به شرح مختصری درباره خود دیوید بکهام - معروفترین و پرحاشیه ترین فوتبالیست حال حاضر جهان – می پردازیم و سپس از همسرش ویکتوریا بکهام ، ستاره موسیقی پاپ و خواننده گروه سابق "اسپایس گرلز (Spice Girls  )" خواهیم گفت .

در مقاله ی پیش دگفتیم که دیوید رابرت ژوزف بکهام در دوم می سال 1975 در لیتونستون لندن چشم به جهان گشود . پدرش "دیوید ادوارد" که در پمپ بنزین کار می کرد با مادرش "ساندرا پست" که آرایشگر بود در سال 1969 در محله هوکستون در شرق لندن با هم ازدواج کردند و صاحب سه فرزند شدند : لین ، دیوید و جوانا ... پدر او همیشه آرزو داشت یکی از فرزندانش در رشته های ورزشی ، به ویژه فوتبال ، به درجات عالی برسد که این آرزو در مورد دیوید به حقیقت پیوست .

 

دیوید خوبست یا بد شما به من بگید؟؟؟



پدربزرگ ( پدر مادر ) دیوید طرفدار تیم تاتنهام و پدرش طرفدار آرسنال لندن بود ، اما دیوید از همان دوران کودکی طرفدار منچستر بود و همیشه با شال گردن و کلاه منچستر در لندن به مدرسه می رفت و به این خاطر دعوا و کتک کاری زیادی در مدرسه برپا می شد . او بارها بدون اجازه والدین سوار ترن شده و به منچستر می رفت تا از نزدیک شاهد تمرین های تیم منچستر باشد . وی عاشق "سرالکس فرگوسن" بود ؛ چرا که در 13 سالگی به دیوید یک خودنویس هدیه داده بود که هنوز هم آن را دارد .

 پدرش از آنجا که دوست داشت دیوید فوتبالیست شود و علاقه شدید پسرش به منچستر را دید ، او را به باشگاه نونهالان منچستر فرستاد تا اینکه پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی کند .

او چند سال است که یکی از ستارگان تیم ملقب به کهکشانی رئال مادرید است و هنوز هم در هنر اصلیش یعنی ارسال سانتر و زدن ضربه های ایستگاهی منحصر به فرد است . بکهام طبق ادعای مجله فوربز با درآمدی معادل 65 میلیون پوند، ثروتمندترین فوتبالیست جهان به حساب می‌آید.

فاصله او با دنیس برکمپ مهاجم هلندی تیم آرسنال  که چندی پیش از میادین فوتبال خداحافظی کرد و در رده دوم این جدول جای دارد، به چیزی حدود 2 برابر بالغ می‌شود؛ اما او ثروتمندترین مرد جهان نیست. بکهام در رده‌بندی نهایی پولدارترین افراد جهان در رده‌هایی به‌مراتب پایین‌تر از بانکداران، سیاستمداران و تاجران نفتی در رده نازل 41 قرار دارد.

وی در حال حاضربه زندگی خانوادگی ، فرزندان و همسرش توجه زیادی دارد و از جمله کسانی است که حواشی زیادی پیرامون او شکل می گیرد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

همسر بکهـــــــــــــام..


اما همسر او "ویکتوریا آدامز(بکهام)" خواننده گروه سابق "اسپایس گرلز(
Spice Girls  )" می باشد . خیلی ها دوست دارند بدانند او کیست و چه گذشته ای دارد ؛ ویکتوریا در کودکی دختری گوشه گیر بود ، اما در جوانی مانند شوهرش در زمینه هنر پله های ترقی را پیمود . زندگی نامه او را بخوانید :

"ویکتوریا کرولاین آدامز" یک سال از دیوید بزرگتر و متولد هفدهم آوریل 1974 است و در "هرتفورد شایر " انگلستان به دنیا آمد . او یک برادر به نام کریستین و یک خواهر به نام لوئیز دارد . پدر و مادر ویکتوریا ، جکی و تونی در کار عمده فروشی محصولات الکتریکی بودند و روزگارشان بد نبود .
 

دیوید با ویکتوریا
ویکتوریا در کودکی به گونه ای عجیب ، تنها بود ؛ بچه ها معمولاً او را به خاطر کک و مک های صورتش مسخره می کردند و او حتی از پدرش می خواست او را جلو مدرسه پیاده نکند تا مبادا چشم بچه ها به رولزرویس خانوادگی شان بیفتد !

با داشتن چنین شخصیتی بعید به نظر می رسید او روزی بتواند به یک ستاره پاپ تبدیل شود ، اما او از همان دوران دبستان وارد یک گروه موسیقی شد . وی در نوجوانی در مدرسه تئاتر جیسون تحصیل و سپس زندگی در کالج هنر و تئاتر "لین " را تجربه کرد و در دوران کالج ، هنر رقص باله نیز به تجربه های او اضافه شد .

اگر چه اولین گروه موسیقی او هرگز به جایی نرسید ، اما زندگی او ، زمانی که تصمیم گرفت به آگهی منتشر شده در نشریه استیج پاسخ مثبت دهد ، به کلی دگرگون شد . در آن آگهی از دختران واجد شرایط برای تشکیل یک گروه موسیقی 5 نفره دعوت به همکاری شده بود . ویکتوریا در آن زمان حتی فکرش را نمی کرد که این گروه کوچک به "اسپایس گرلز " تبدیل شود و چهارچوب موسیقی پاپ دنیا را به لرزه درآورد . نخستین ترانه این گروه Wannabe
که در سال 1996 وارد بازار شد و نخستین آلبوم آنها ، Spice   ، بازار فروش محصولات موسیقی را در ایالات متحده و سایر کشورها ، تکان داد . ویکتوریا و همراهانش اِما ، جری و مِل ها ، آن قدر مشهور شدند که دنیای پاپ را متحول کردند و به توانایی های دختران در موسیقی ، معنای دیگری دادند . ( گفتنی است جری بعدها همسر پل اسکولز شد ) . آن ها با قطعاتی چون ""become و "
"Your Life Spice Up  ،سی و پنج میلیون آلبوم خود را در سراسر جهان فروختند و در این زمینه رکورد تازه ای برجای گذاشتند .

اما این "ابر موفقیت " عمر کوتاهی داشت ؛ چرا که بعد از تورهای جهانی ، فروش میلیون ها آلبوم و حتی تولید یک فیلم به نام "دنیای اسپایس " جری در سال 1998 تصمیم گرفت گروه را ترک کند و با این کار ، ضربه ای جبران ناپذیر به پیکره آن وارد کرد .

 

دختران گرو Spice Girls 

به ترتیب از راست به چپ:

Mel C - geri - Victoria - Emma - Mel B 


4 نفر باقیمانده هم بعد از انتشار آلبو"Forever
در سال 2000 ، تصمیم گرفتند از یکدیگر جدا شوند و فعالیتهای خود را به صورت انفرادی ادامه دهند هر چند هیچ کدام از آنها به صورت انفرادی نتوانستند موفقیت گذشته در قالب گروه Spice Girls  را تکرار کنند . ویکتوریا در یکی از دوره های استراحت خود ، دل به دیوید بکهام ، ستاره دنیای فوتبال بست و در ماه جولای سال 1999 با او ازدواج کرد . ثمره این ازدواج نیز سه فرزند پسر به نام های بروکلین ، رومئو و کروز است .

وی در دوران فعالیت انفرادی ، زندگی نامه ای از خود تحت عنوان "یادگیری پرواز " منتشر کرد . او سپس در سال 2001 نخستین آلبوم انفرادی خود را با عنوان "ویکتوریا بکهام " منتشر ساخت .

در مواقع فراغت نیز از خرید کردن و رسیدگی به امور مربوط به سه خانه ویلایی خود در یورکشایر لذت می برد . همچنین ویکتوریا بعد از به دنیا آمدن سومین فرزندش تصمیم گرفته است تا از خوانندگی و موسیقی کناره گیری کند و فقط به حرفه طراحی مد بپردازد .

 

 

لقبش شیک است!!!

کمتر تولید کننده پوشاکی است که ویکتوریا تا به حال لباسهایش را در آنجا امتحان نکرده باشد ؛ گوچی ، پراوا ، دی اند جی و ... همه و همه بر این باورند که شخصیتی چون ویکتوریا به راحتی قادر خواهد بود فروش محصولات آن ها را بالا ببرد .

یکی از دلایلی این که لباس ها به تن او می نشیند بدون شک هماهنگی آنها با شخصیت اوست . هر چه باشد ، لقب او "شیک" است !

نقل قولی از خود ویکتوریا :

ویکتوریا بکهام درباره شخصیتی که مطبوعات از او درست کرده اند ، می گوید : « شخصیتی که آنها از من درست می کنند ، مرا از شدت عصبانت به حد انفجار می رساند !»

دیوید پسر جنجالی فوتبال

 

___________________________________________________________________
 

رســــــــــواییهای اخلاقی بکهـــــــــام


دیوید و ویکتوریا بکهام در حال حاضر زندگی آرامی را به همراه پسرانشان در اسپانیا می گذرانند و ظاهراً همه چیز برای این خانواده ثروتمند به خوبی پیش می رود ، ولی هر از چند گاهی خبرهایی درباره رسوائیهای اخلاقی دیوید بکهام پخش می شود که معمولاً به شدت مورد توجه رسانه ها قرار می گیرد .

التون جان خواننده پاپ و پدرخوانده رومئو و بروکلین درباره مسائل اخلاقی که در اوایل امسال برای دیوید بکام به وجود آمد، همسر او را مقصر می‌داند. بکهام پس از انتقال به رئال مادرید دست‌ کم دو مورد رسوایی اخلاقی به بار آورد. یکی ربکالوس منشی شخصی‌اش بود که ماجرای ارتباط با وی را در مطبوعات و تلویزیون منتشر کرد و از این راه به سود کلانی دست یافت و دیگری یک مدل مالزیایی شاغل در استرالیا که در زمان عضویت او در منچستریونایتد با دیوید مسائلی داشت و بلافاصله پس از ربکالوس به فاش کردن آن پرداخت.

 هر چند ویکتوریا در ظاهر همه اینها را تکذیب می‌کرد و این دو نفر را متهم به اغفال دیوید بکهام کرد! اما بین او و دیوید اختلافی عمیق شکل گرفت. بکام برای جلب رضایت او اقدام به خرید یک جواهر صورتی رنگ سلطنتی به مبلغ دو میلیون پوند کرده بود.

 التون جان در توصیف وضعیت این زوج و رسوایی‌های به بار آمده می‌گوید: «ویکتوریا همیشه مسائل حرفه‌ای مربوط به خوانندگی‌اش را به مسائل خانوادگی ترجیح داده است. او نباید دیوید را در آن شرایط در دیار غربت تنها می‌گذاشت و در انگلیس می‌ماند. تصورش را بکنید که مردی مثل دیوید بیش از 6 ماه در اتاقی در یک هتل به تنهایی زندگی کند. من مقصر را ویکتوریا معرفی می‌کنم.» او که در مصاحبه با مجله هیت مگزین درباره این زوج صحبت می‌کرد، ادامه داد: «آدم در این شرایط دیوانه می‌شود. به نظر من آنها نباید در دو نقطه جدا از هم زندگی می‌کردند. فکر می‌کنم ویکتوریا می‌خواست چیزی را به همسرش ثابت کند. نمی‌‌دانم چه چیز؛ اما می‌دانم که او باید از اشتباهش درس گرفته باشد.» التون جان حتی تکذیب رابطه دیوید با ربکالوس را مورد انتقاد قرار می‌دهد و می‌گوید: «آنها به جای تکذیب باید اطلاعیه‌ای را منتشر می‌کردند با این مضمون که هرکس اشتباه می‌کند و در زندگی هر فردی بالا و پایین وجود دارد؛ اما آنها فقط و فقط به تکذیب اکتفا کردند و هنوز هم روی موضع خود پافشاری می‌کنند.»

نکته جالب توجه و عجیب در اظهارات التون جان خواننده بزرگ پاپ اینست که ظاهراً در غرب و اروپا نیز در چنین مواردی همه تقصیرها به گردن زن انداخته می شود .

بهرحال دیوید و ویکتوریا علاقه زیادی به یکدیگر دارند؛ اما نمی‌شود انکار کرد که در دوره‌ای چند ماهه رابطه این دو به شدت خراب شده بود.

___________________________________________________________________
 

دیویـــد و ویکتوریا ولخرج ترین والدین دنیــــــــــا

شاید باور نکنید؛ اما حقیقت دارد. دیوید بکهام و همسرش ولخرج‌ترین والدین جهان هستند.

 البته وقتی به لیست 20 بازیکن ثروتمند جهان که از سوی مجله فوربز منتشر شد، نگاه می‌کنیم به آنها حق می‌دهیم که به اینگونه ریخت و پاش‌ها دست بزنند.

«اسکاتس من» گزارش داد که این زوج ولخرج فقط در یک فقره خرید برای دو فرزند خود مبلغ 120 هزار پوند هزینه کرده اند. آنها این مبلغ گزاف را – که البته کمی بیش از حقوق یک هفته پدر این خانواده است – صرف خرید یک قلعه بزرگ چوبی کردند. در این قلعه بزرگ چوبی یک سرسره آهنی عظیم‌الجثه و نرده‌هایی برای بالا و پایین رفتن و حرکات آکروباتیک تعبیه شده است. «دیلی میل» در وصف قلعه بکینگام – لقب کاخ دیوید بکهام که استعاره از کاخ معروف باکینگام است – می‌نویسد: «این یک برج دو طبقه است، با لامپ‌های فراوان و وسایل گرمایشی. بچه‌ها در زمستان هم می‌توانند در قلعه به بازی بپردازند و درصورتی که بروکلین و رومئو – نام فرزندان بکهام – یا دوستان شان از نرده‌ها سقوط کنند، تشک‌هایی که روی زمین کار گذاشته شده است، از مصدومیت آنها جلوگیری می‌کند. یکی از بازدیدکنندگان به طعنه گفت که این قلعه از منزل شخصی او بزرگ‌ تر است!»

___________________________________________________________________
 

کــــروز نام سومین فرزند بکهـــــام


نام فرزند سوم دیوید و ویکتوریا که چندی پیش به دنیا آمد کروز است. عده ای می گویند وی به جهت رفاقت با چهره بزرگ هالیوود – تام کروز- این نام را برای فرزندش برگزیده؛ اما خودش میگوید کروز نام یک افراطی هوادار یونایتد است که او و همسرش تصمیم گرفتند به احترام حس وفاداری این شخص و علاقه دیرین دیوید به منچستر یونایتد، فرزند سوم خود را کروز صدا بزنند ! به هر حال، در این قسمت از دنیا افرادی وجود دارند که حتی وقتی یک کلمه را تلفظ میکنند، جنجالساز میشوند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مدلهای بدلی.......

خیلی جالب است افراد و اشخاص بزرگ و سیاستدارانی که ترس از کشته شدن توسط گروههای تروریستی را دارند افرادی که شبیه خود هستند را استخدام می کنند و از آنها برای اهداف مختلف از جمله جان فدایی استفاده می نمایند .

اما در آن سوی دیگر افرادی هستند که شاید شباهتی هم به بکهام نداشته باشند اما با عوض کردن رنگ چشم ,مدل مو و... می خواهند خودرا شبیه به این مد که جدید هم وارد بازار مد نشده می کنند مدی که حتی از مدل مو و لباسش هم برای تبلیغات و در ابتدای بورس بودن استفاده می کند.او در سرتاسر جهان مدلهای دارد که خود را به عنوان مدل بدلی بکهام جا میزنند او مشهورترین فرد در انگلستان است این همه شهرت و بازهم محبوبیت که هیچگاه پایان نمی پذیرد حتی با رسوایی های اخلاقی به بار آمده خیلی جالب است... نه؟؟!!!

فقط یه چیزی اینجا وجود دارد او چنر بار ازدواج کرده ولی پس از ازدواج با ویکتوریا او اعلام کرد که چاپ عکسهای او با زنان قبلی وی خلاف است و منجر به شکایت او می شود در اینجا از کسانی که از وی با زن قبلی اش عکس دارند به بنده بگن تا گالری عکسی که بعدا در همین وبلاگ  گذاشته می شود بهتر و بیشتر از عکسهای کمیاب داشته باشد صمیمانه از شما دوست عزیز و همکاریتو پیشاپیش ممنونم

در آخر باید بگویم او بازیکن بزرگی است ولی فوتبال و زندگیش درآمیخته با حاشیه است که گهگاهی این حاشیه است که جلو میزند او باید مواظب باشد و حالا که به تیم ملی انگلیس هم دعوت نشده مواظب باشد تا بازگردد وگرنه او به عاقبت گاسکویین.جرج بست و هزاران بازیکن حاشیه ساز دیگر دچار میشود. پسر محبوب جزیره در حال نابود شدن است او باید مواظب کارهایش باشد تا نامی خوب از خود به جای بگذارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قابل ذکر است این مطلب که خواندید در هیچ جایی نیست و کاملترین مطلب از حواشی دیوید بکهام است اما بازهم باید بگویم از حواشی دیوید بکهام می توان چندین و چند کتاب نوشت که پایان پذیر نیست.

بعدا مفصلا  داستان رسوایی های اخلاقی او را در همین وبلاگ خواهم نوشت تا او را بهتر بشناسید .

 

البته اگه شما عزیزان خواهان خواندنش باشید...

 

 

 

 

بازهم منتظر نظرات و پیشنهادات شما برای بهتر شدن وبلاگ خودتان هستم...

در ضمن اگه مشکلی تایپی و... در مطلب فوق است به من تذکر بدید تا درستش کنم.

در ضمن این مطلب کاملا موثق است و از سایتهای موثقی آمار برداشت شده است.

نظرتون در مورد این مطلب هم فراموش نشه....

برگرفته از......twof.blogfa.com

 

نظر بیل گیتس در باره انوشه انصاری

نظر بیل گیتس در باره انوشه انصاری

خانم انصاری از جمله مدیران با ذوق و خلاق تله کام آمریکاست و واقعا به آنچه که او انجام داد حسادت می کنم؛ اما فرق بین من و این خانم آن است که زمان سفر ایشان به فضا فرد دیگری که آشنا به پروژه هایشان بود در زمین کارها را انجام می داد اما من از عدم وجود چنین همکاری رنج می برم.

خبر گزاری آشتی: ثروتمند ترین مرد دنیا در پاسخ به این سوال که آیا قصد سفر به فضا دارد یا خیر اعلام کرد که دنیای کامپیوتر برای او همانند حس بی وزنی در فضا است و به این جو عادت کرده است.

 بیل گیتس مدیر شرکت مایکروسافت آمریکا که در سال 2006 میلادی نیز عنوان پولدارترین مرد دنیا را به خود اختصاص داد با ابراز بی میلی برای سفر به فضا گفت: ارائه طرحی جدید در دنیای رایانه و موفقیت آن، همان حسی را به من القا می کند که فضانوردان با پرداخت 20 میلیون دلار به آن دست می یابند.

وی افزود: بنابراین فکر نمی کنم نیازی به سفر به فضا داشته باشم زیرا علاوه بر مطلب مذکور، در صورت دوری بلندمدت از امپراطوری رایانه ای ام ممکن است رقبا گوی سبقت را از مایکروسافت بربایند.

مدیر شرکت مایکروسافت ادامه داد: البته باید تاکید کنم که این بی میلی من به نشانه بی احترامی به افرادی که به فضا رفته اند و این مبلغ را پرداخت کرده اند نیست، بلکه حاکی از بی ذوقی شخصی من است.

گیتس با اشاره به پرواز انوشه انصاری به فضا گفت: خانم انصاری از جمله مدیران با ذوق و خلاق تله کام آمریکاست و واقعا به آنچه که او انجام داد حسادت می کنم؛ اما فرق بین من و این خانم آن است که زمان سفر ایشان به فضا فرد دیگری که آشنا به پروژه هایشان بود در زمین کارها را انجام می داد اما من از عدم وجود چنین همکاری رنج می برم.

بیل گیتس با غیر ممکن توصیف کردن سفر به فضا برای خود در پایان گفت: جدای از تمام این بحث ها باید اعتراف کنم که واقعا از سفر به فضا می ترسم و تاب و توان چرخش های شدید درون مدار زمین را ندارم. به همین علت ترجیح می دهم تا در روی زمین به دام

درباره وین دایر.

                                                 درباره وین دایر

  
                                                 

او در تمام کتابهاش دنبال حقیقت است و توی کتابهای آخرش به حقیقت رسیده . وین دایر به تدریج به هر چیزی که در این مسیر رسیده اونا رو نوشته. این سیر تو کتابهاش کاملا مشخصه. تو کتابهای اولش یک انسان کاملا مادی هست که میخواد یه شخصیت محکم و قوی با یک زندگی فوق العاده داشته باشه. و به تدریج این زندگی فوق العاده رو تو بها دادن به یک سری موارد دیگه پیدا میکنه. وین دایر آمریکایی اما از مولانا حرف میزنه. وقتی کتاباشو می خونی عاشق زندگی می شی . البته خود اونم تو کتابش نوشته
"اگه فکر میکنید این کتاب زندگی شما رو عوض خواهد کرد اشتباه میکنید. این کتاب نمی تونه زندگی شما رو عوض کنه. این خود شمایید که باید زندگی خودتون رو عوض کنید. "
حقیقتشو بخواین منم فقط وین دایر رو از کتاباش می شناسم . اما یه ماجرا واقعی از کنت بلانچارت براتون می نویسم شاید کمک کنه بتونین تاثیر گذاری نوشته های وین دایر رو درک کنین اما به هر حال بقول خودش این خود شمایید که باید زندگی خودتون رو عوض کنید. وقتی شما به شهر نیویورک سفر کنید، جالب ترین بخش سفر شما هنگامی است که پس از خروج از هواپیما و فرودگاه، قصد گرفتن یک تاکسی را داشته باشید. اگر یک تاکسی برای ورود به شهر و رسیدن به مقصد بیابید شانس به شما روی آورده است؛اگر راننده ی تاکسی شهر را بشناسد و از نشانی شما سر در آورد با اقبال دیگری روبرو شده اید؛ اگر زبان راننده را بدانید و بتوانید با او سخن بگویید بخت یارتان است؛ و اگر راننده عصبانی نباشد، با حسن اتفاق دیگری مواجه هستید. خلاصه برای رسیدن به مقصد باید از موانع متعددی بگذرید.هاروی مک کی می گوید: روزی پس از خروج از هواپیما، در محوطه ای به انتظار تاکسی ایستاده بودم که ناگهان راننده ای با پیراهن سفید و تمیز و پاپیون سیاه از اتومبیلش بیرون پرید، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفی خود گفت: «لطفا چمدان خود را در صندوق عقب بگذارید.» سپس کارت کوچکی را به من داد و گفت: «لطفا به عبارتی که رسالت مرا تعریف می کند توجه کنید.» بر روی کارت نوشته شده بود: در کوتاه ترین مدت، با کمترین هزینه، مطمئن ترین راه ممکن و در محیطی دوستانه شما را به مقصد می رسانم.من چنان شگفت زده شدم که گفتم نکند هواپیما به جای نیویورک در کره ای دیگر فرود آمده است. راننده در را گشود و من سوار اتومبیل بسیار آراسته ای شدم.پس از آنکه راننده پشت فرمان قرار گرفت، رو به من کرد و گفت:«پیش از حرکت، قهوه میل دارید؟ در اینجا یک فلاسک قهوه معمولی و فلاسک دیگری از قهوه مخصوص برای کسانیکه رژیم تغذیه دارند، هست.» گفتم: «خیر، قهوه میل ندارم، اما با نوشابه موافقم». راننده پرسید:«در یخدان هم نوشابه دارم و هم آب میوه، کدام را میل دارید؟» و سپس با دادن مقداری آب میوه به من، حرکت کرد و گفت: «اگر میل به مطالعه دارید مجلات تایم، ورزش و تصویر و آمریکای امروز در اختیار شما است.» آنگاه، بار دیگر کارت کوچک دیگری در اختیارم گذاشت و گفت: «این فهرست ایستگاههای رادیویی است که می توانید از آنها استفاده کنید. ضمنا من می توانم درباره بناهای دیدنی و تاریخی و اخبار محلی شهر نیویورک اطلاعاتی به شما بدهم و اگر تمایلی نداشته باشید می توانم سکوت کنم.در هر صورت من در خدمت شما هستم.» از او پرسیدم:«چند سال است که به این شیوه کار می کنید؟» پاسخ داد:« دو سال.» پرسیدم:«چند سال است که به این کار مشغولید؟» جواب داد:«هفت سال.» پرسیدم پنج سال اول را چگونه کار می کردی؟»گفت: «از همه چیز و همه کس،از اتوبوسها و تاکسیهای زیادی که همیشه راه را بند می آورند، و از دستمزدی که نوید زندگی بهتری را به همراه نداشت می نالیدم.روزی در اتومبیلم نشسته بودم و به رادیو گوش می دادم که وین دایر شروع به سخنرانی کرد.مضمون حرفش این بود که مانند مرغابیها که مدام واک واک می کنند، غرغر نکنید، به خود آیید و چون عقابها اوج گیرید. پس از شنیدن آن گفتار رادیویی به پیرامون خود نگریستم و صحنه هایی را دیدم که تا آن زمان گویی چشمانم را بر آنها بسته بودم. تاکسیهای کثیفی که رانندگانش مدام غرولند می کردند، هیچگاه شاد و سرخوش نبودند و با مسافرانشان برخورد مناسبی نداشتند.سخنان وین دایر، بر من چنان تاثیری گذاشت که تصمیم گرفتم تجدید نظری کلی در دیدگاهها و باورهایم به وجود آورم.» پرسیدم:« چه تفاوتی در زندگی تو حاصل شد؟» گفت:«سال اول، درآمدم دوبرابر شد و سال گذشته به چهار برابر رسید.» نکته ای که مرا به تعجب واداشت این بود که در یکی دو سال گذشته، این داستان را حداقل با سی راننده تاکسی در میان گذاشتم؛ اما فقط دو نفر از آنها به شنیدن آن رغبت نشان دادند و از آن استقبال کردند.بقیه چون مرغابیها، به انواع و اقسام عذر و بهانه ها متوسل شدند و به نحوی خود را متقاعد کردند که چنین شیوه ای را نمی توانند برگزینند. شما، در زندگی خود از اختیار کامل برخوردارید و به همین دلیل نمی توانید گناه نابسامانیهای خود را به گردن این و آن بیندازید.پس بهتر است برخیزید، به عرصه پر تلاش زندگی وارد شوید و مرزهای موفقیت را یکی پس از دیگری بگشایید.

درباره آنتونی رابینز

 

آنتونی رابینز بیش از نیمی از عمر خود را صرف Image and video hosting by TinyPic کمک به دیگران کرده است ، تا عظمت وجود و خصوصیات بیهمتای خود را کشف و آنها را بهتر سازند . او یکی از موفقترین افراد کشور در زمینه بهبود عملکرد دیگران است . وی بنیانگذار و ریس هیات مدیره بنیاد آنتونی رایینز است که به منظور کمک به افراد برای رسیدن به موفقیتهای فردی و حرفه ای تاسیس شده است . رابینز برای بهبود عملکرد کارکنان ، با سازمانهایی از قبیل آی.بی.ام ، امریکن اکسپرس ، مک داگلاس ، ات اندتی و ارتش ایالات متحده و همچنین تیمهای ورزشی لس آنجلس و قهرمانان مدال طلای المپیک همکاری داشته است . وی همچنین مورد مشاوره بسیاری از چهره های معروف جهانی بوده و درمورد بازسازی شهر شفیلد که چهارمین شهر بزرک انگلستان است طرف مشورت بوده است . علاقه خاص رابینز به این است تا با کمک به افراد ، جهان را جای بهتری برای زیستن بسازد ، و به افراد جامعه کمک کند تا سرنوشت خود را به دست گیرند ، روابط خود را با افراد جامعه بهتر سازند ، به دنبال هدفهای ارزشمند زندگی خود بروند ، بر ناکامیهای عاطفی یا مالی غلبه کنند و به سهم خود به جامعه و کشور خدمت نمایند . سالهاست که ائ بدون خودخواهی ، نیرو و منابع خود را در اختیار نیازمندان گذاشته است ، و در سال 1991 بنیادی غیرانتفاعی را بوجود آورده است که هدفش کمک به کودکان عقب مانده ، افراد بی خانمان ، سالمندان و زندانیان است . آقای رابینز ، در حال حاضر35 سال دارد و با همسر و فرزندانش در دلماکالیفرنیا زندگی میکند. رابینز از روشهای گوناگونی برای بالا بردن سطح زندگی خود و دیگران استفاده مینماید . اعتقاد او بر این است که فرایند تفکر و ارزیابی چیزی جزپرسش و پاسخ درونی نمیباشد . میدانیم که نحوه تفکر و ارزیابی ما (که خود ارزیابی هم به عوامل گوناگون در موقعیت ارزیانی بستگی دارد ) احساس ما را شکل میدهد و با توجه به اینکه یک شخص هر چه هم که عاقل و بالغ باشد بر اساس احساسات خود و نه بر اساس فکر خود عمل میکند پس نوع احساس ما در هر لحظه رفتار ما را شکل داده و این رفتارها و عاذتهایی که شاید بسیاری از مواقع متوجه میزان بازدارندگی آنها نیز نمیشویم نهایتا سرنوشت ما را شکل میدهند.

جشن تولد

امروز جشن تولد یکسالگی وبلاگ آمون است .از تمام دوستانی که در این یکساله قدم بر دیدگان ما گذاشتند ومارا مورد لطف خود قرار دادند متشکرم

 

. Image and video hosting by TinyPic

نیکبخت واحدی

نیکبخت:
    بازیکنان پرسپولیس خودخواه هستند


    
    
     علیرضا ‌نیکبخت‌واحدی در روز بازی با ملوان یک پنالتی برای تیمش گرفت اما برخی اتفاقات این دیدار کام نیکبخت را تلخ کرده به نحوی که عصبانیت در گفته‌های او کاملاً به چشم می‌خورد‌.
    نیکبخت از دلایل عصبانیتش صحبت می‌کند و اینکه تاکنون هیچ تصمیمی برای فصل آینده‌اش نگرفته و مذاکره‌ای نیز با فتح‌ا‌...‌زاده انجام نداده است‌.

    نیکبخت می‌گوید: دو تیم بازی خوبی را ارائه دادند اما به اعتقاد من تیم ما کم گل زد‌. ضمن اینکه یک نیمه نیز کمتر از انتظار ظاهر شد چون در این بازی گذشت نزد برخی از بازیکنان ما وجود نداشت‌. واقعاً نمی‌دانم در ذهن برخی از بازیکنان ما چه می‌گذرد چون خودخواه هستند و بیشتر از تیم به خودشان فکر می‌کنند‌. باور کنید اگر بعضی از بازیکنان ما خودخواهی را کنار بگذارند، تیم ما همان تیمی خواهد شد که به تیم‌های دیگر چند گل می‌زند‌.
    نیکبخت در ادامه در مورد اینکه چرا پنالتی را نزد، اینگونه توضیح می‌دهد‌: دوست داشتم پنالتی را بزنم اما در ابتدای بازی دنیزلی بادامکی را به عنوان پنالتی‌زن تیم معرفی کرده بود‌.
    مهاجم پرسپولیس تصریح کرد‌: با اتفاقاتی که بین سه تیم ابتدای جدول افتاده، شانس به ما رو کرده و حالا شانس اندکی برای قهرمانی لیگ‌برتر به وجود آمده است اما نباید فراموش کنیم تیم ما در جام حذفی با حمایت صدهزار هوادار به فینال راه یافته و قهرمان جام حذفی خواهیم شد‌.
    نیکبخت در خصوص پیشنهاد فتح‌ا‌...‌زاده گفت‌: فتح‌ا‌...‌زاده نسبت به من لطف دارد اما فکر و ذکر من در حال حاضر معطوف به پرسپولیس است ضمن آنکه یک سال دیگر نیز با پرسپولیس قرارداد دارم از طرفی من هیچ صحبتی با فتح‌ا‌...‌زاده نداشته‌ام‌.
    مهاجم پرسپولیس درخصوص پیشنهاد یک تیم اماراتی به خود اظهار داشت‌: هنوز در جریان پیشنهاد تیم اماراتی نیستم چون صحبتی با مدیر برنامه‌هایم در این خصوص نداشته‌ام‌.
    نیکبخت در پایان درخصوص شانس‌های قهرمانی خاطرنشان کرد: با شکستی که استقلال اهواز مقابل سپاهان متحمل شد شانس این تیم برای قهرمانی کم شد اما سه تیم اول جدول شانس زیادی برای قهرمانی دارند و نهایتاً یکی از این سه تیم قهرمان لیگ خواهد شد‌.