انفجار درون

پربارترین و بهترین خوشه ها ی گندم به طرف زمین آویزان هستند.

انفجار درون

پربارترین و بهترین خوشه ها ی گندم به طرف زمین آویزان هستند.

چه کنیم تا به ما اعتماد کنند؟

پیدا کردن فرد امین و مورد اعتماد چه در روابط نزدیک و چه در روابط دور یا رسمی کار ساده ای به نظر نمی رسد. انسان ها دوست دارند دوستان قابل اعتمادی داشته باشند. دوستانی که بتوانند برای روزهای سخت زندگی رویشان حساب کنند. اعتماد و اطمینان دو واژه ای است که به ظاهر ساده می آید اما در اصل جای تعمق بسیاری دارد. وقتی به فردی اعتماد می کنید و حرف دلتان را می زنید و سپس آن را از دهان دیگری می شنوید چه احساسی به شما دست می  دهد؟
مطمئناً احساس خوشایندی نیست. شهروندان ما تا چه میزان به هم اطمینان دارند؟ در یک خانواده افراد خانواده تا چه حد مورد اعتماد هم هستند؟ اعتماد افراد خانواده به هم یکی از ارکان بهداشت روانی است. وقتی نوجوان یا جوان در خانواده خود فرد مطمئنی پیدا نمی کند تا با او روابط نزدیک و صمیمی داشته باشد ناخودآگاه از خانواده دور شده و به دامن دوستان و بیگانه ها کشیده می شود و در این میان اگر به تور افراد ناباب بخورد، آسیب های جبران ناپذیری خواهد دید. اما فردی که روابط دوستانه با افراد خانواده اش دارد و حمایت عاطفی می شود از آسیب های اجتماعی در امان می ماند.
چگونه فردی مورد اطمینان باشیم
گذشته یک فرد بهترین مدرک برای پاسخگویی به این پرسش است، همه ما در شرایط امتحان یا آزمون قرار می گیریم. همه ما به نوعی به یکدیگر امتحان پس می دهیم؛ آنانی قابل اعتمادند که از چنین آزمون هایی سربلند بیرون آمده باشند. شما مسلماً به کسانی اعتماد می کنید که قبلاً هم اعتماد کرده اید. به کسانی اسرار خود را می گویید و با کسانی درد دل می کنید که قبلاً به نوعی از آنها باز خورد مثبت دریافت کرده اید. از مغازه هایی خرید می کنید که به کیفیت جنس و بهای آن تا حدی اطمینان دارید. از مسیری رفت و آمد می کنید که تا حدودی امن تر از مسیرهای دیگر به نظر می رسد. برای مهمانانتان از رستورانی غذا تهیه می کنید که به سلامت آن اطمینان بیشتری داشته باشید. فرزندانتان را در مدرسه ای ثبت نام می کنید که لااقل از چند نفر تعریف آن را شنیده باشید. مسلماً همین فاکتورها در انتخاب افرادی که می خواهید به آنها اطمینان کنید، نقش دارند. به دیگران اعتماد کنید تا آنها نیز به شما اعتماد کنند.
اصولاً هر خصلتی را با کمی تلقین، انتظار از فرد و دادن بازخورد مناسب می توان در شخص ایجاد کرد. وقتی به کسی می گویید: «چون به تو اطمینان دارم...» فرد ناخودآگاه از خود انتظار یک فرد مطمئن را دارد مگر آنکه از لحاظ شخصیتی آدم بی وجدانی باشد. اعتماد متقابل یکی از رموز روابط صمیمی و صادقانه است. اگر در مقابل اعتماد دیگری نسبت به او بی اعتماد شوید قدر مسلم کم کم اعتماد او نیز نسبت به شما کمرنگ خواهد شد. مردم دوست دارند در مقابل کنش های مثبت شان نسبت به دیگران واکنش های مثبت دریافت کنند. مردم از اینکه مورد اعتماد کسی قرار بگیرند به خود می بالند. از اینکه شما او را به دیگری ترجیح داده اید و محرم اسرارتان نمودید احساس غرور می کنند. هر قدر انتقال احساس صادقانه تر باشد، همان قدر قوی تر و ارضاء کننده تر است. اصولاً همه مردم از شنیدن سخنانی که بوی تناقض یا ناراستی بدهد، می پرهیزند. چون اینگونه سخنان احساس ناخوشایندی را به وجود می آورد و مردم خود آنقدر درگیر و گرفتار با معضلات زندگی هستند که جایی برای اضافه بار اینگونه سخنان نداشته باشند.
رابطه اعتماد و احساس امنیت
احساس امنیت عبارت است از احساس آزادی نسبی از خطر. این احساس وضع خوشایندی را ایجاد می کند و فرد در آن دارای آرامش جسمی و روحی است. ایمنی از عواطف و احساسات، زیربنایی حیاتی برای تأمین بهداشت روانی است. افراد ناامن، نامتعادلند. شخصی که دائما احساس عدم امنیت، ترس و خطر از بیرون و درون خود می کند، نمی تواند احساس سالمی داشته باشد. او با پرخاشگری یا اضطراب واکنش نشان داده و در دنیای ذهنی خود مدام در حال دفع کردن خطرات احتمالی است. روابط توأم با اعتماد، احساس امنیت را بالا می برد.
تأثیری که احساس ناامنی بر انسان دارد ایجاد حالت تنش و برانگیختگی و عدم تعادل است. بعضی از روان شناسان معتقدند که احساس ناامنی یک احساس خالص، مجرد و محدود نیست. بلکه احساسی پیچیده و مرکبی است که باید به عنوان یکی از صفات اصلی کل شخصیت انسان محسوب گردد. در این میان آبراهام مزلو، روان شناس انسان گرا از اولین کسانی بود که در این زمینه نظرات اساسی ارائه داده و چهارده نشانه برای این احساس برشمرد که عبارتند از:۱- احساس طرد شدن؛ مورد عشق و علاقه دیگران نبودن ۲- احساس تنهایی ۳- احساس اینکه دائماً در معرض خطر قراردارد ۴- ادراک دنیا به عنوان مکانی تاریک، خصمانه و خطرناک ۵- دیدن دیگران به عنوان افرادی بد، شیطانی و خودخواه ۶- احساس عدم اعتماد، حسادت، بخل ۷- بدبینی ۸- گرایش به ناخشنودی و نارضایتی از خود و محیط ۹- احساس تنش، فشار، کشمکش درونی توأم با خستگی و بی  حوصلگی، ناراحتی، کابوس و بی ارادگی ۱۰- گرایش به عیب جویی زیاد نسبت به خود ۱۱- احساس گناه و شرمندگی ۱۲- اختلال در پذیرش خود، نیاز به قدرت و مقام اجتماعی، جاه طلبی، پیشرفت و پرخاشگری یا بالعکس احساس خود آزاری، وابستگی به دیگران، احساس بیچارگی و درماندگی و تسلیم در برابر ناملایمات ۱۳- میل دایمی و شدید برای یافتن امنیت به صورت هدف های مکرر و متغیر و کاذب ۱۴- خودخواهی، خودمداری و فردگرایی و اشتغالات ذهنی شدید و مستمر.
همانندسازی و احساس ایمنی
خانواده شرایط همانندسازی سالم را برای کودک فراهم می سازد، اولین تجربه مهم کودک در این زمینه معمولاً با مادر است. ولی با گذشت زمان کودک با افراد دیگر خانواده نیز مرتبط می شود و روابط عاطفی و اجتماعی او گسترش می یابد. برای مدت ها این محیط جو و فضای زندگی او را شامل می شود. تجاربی که در این فضای کوچک کسب می کند. ساختمان اولیه شخصیت کودک را ساخته و خودپنداری و جهان بینی و نگرش او را نسبت به زندگی خود و دیگران به مقدار زیاد تعیین می کند. در خانواد ه های سنتی، محدوده ارتباطی طفل وسیع تر و تنوع همانندسازی او بیشتر است. بنابراین اگر نتواند با پدر و مادر ارتباط برقرار کند غالباً با دیگر اعضای خانواده مرتبط می شود و بسیاری از نیازهای خود را از طریق آنان برآورده می کند. اما در شهرهای بزرگ که خانواده به صورت هسته ای است، پدر و مادر بار سنگین تری را به دوش می کشند و کودکان از روابط عاطفی متنوع محرومند. این خود سبب ایجاد احساس ناایمنی در آنها می گردد. رابطه احساس امنیت و محیط بیرون از خانواده محیط کوچه، محله، شهر و مدرسه نیز در تشدید احساس ایمنی یا ناایمنی بسیار مؤثر است. ممکن است این شرایط مانند فضای خانواده تأثیرات خیلی عمیق و وسیع نداشته باشد.
زیرا کودک معمولاً در معرض تأثیر آنها کمتر از تأثیرات خانواده قرار می گیرد. به هر حال پژوهش های مختلف نشان داده که شرایط اجتماعی افراد اگر مثبت باشد خصوصیات مثبت آنها را تقویت می کند و اگر منفی باشد صفات و واکنش های منفی آنها را برمی انگیزد. مدرسه نیز اگر فضای مناسبی نداشته باشد برخودپنداری کودکان اثر منفی داشته و احساس حقارت و ناایمنی را در آنها تشدید می کند. اگر کودکی به طور مداوم به علل مختلفی اعم از عدم توجه والدین یا اولیای مدرسه در کوچه، محله یا مدرسه مورد اذیت و آزار، تحقیر و تهدید قرار گیرد به احتمال قوی دچار احساس اضطراب و ناایمنی گشته یا درونگرا و تخیلی می شود.
گاه نیز این احساس ناایمنی را با پرخاشگری جبران می کند. در اثر پرورش در اینگونه محیط ها بسیاری از کودکان بزهکار، دزد، قاتل، منحرف و بیمار روانی یا معتاد می شوند. زیرا لطمات شدیدی که به شخصیت آنها وارد آمده آنها را حقیر و ناایمن کرده، در نتیجه با ناسازگاری با دنیای ناامن و نامهربان مقابله می کنند.
فریدون سگوند


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد