انفجار درون

پربارترین و بهترین خوشه ها ی گندم به طرف زمین آویزان هستند.

انفجار درون

پربارترین و بهترین خوشه ها ی گندم به طرف زمین آویزان هستند.

نظر بیل گیتس در باره انوشه انصاری

نظر بیل گیتس در باره انوشه انصاری

خانم انصاری از جمله مدیران با ذوق و خلاق تله کام آمریکاست و واقعا به آنچه که او انجام داد حسادت می کنم؛ اما فرق بین من و این خانم آن است که زمان سفر ایشان به فضا فرد دیگری که آشنا به پروژه هایشان بود در زمین کارها را انجام می داد اما من از عدم وجود چنین همکاری رنج می برم.

خبر گزاری آشتی: ثروتمند ترین مرد دنیا در پاسخ به این سوال که آیا قصد سفر به فضا دارد یا خیر اعلام کرد که دنیای کامپیوتر برای او همانند حس بی وزنی در فضا است و به این جو عادت کرده است.

 بیل گیتس مدیر شرکت مایکروسافت آمریکا که در سال 2006 میلادی نیز عنوان پولدارترین مرد دنیا را به خود اختصاص داد با ابراز بی میلی برای سفر به فضا گفت: ارائه طرحی جدید در دنیای رایانه و موفقیت آن، همان حسی را به من القا می کند که فضانوردان با پرداخت 20 میلیون دلار به آن دست می یابند.

وی افزود: بنابراین فکر نمی کنم نیازی به سفر به فضا داشته باشم زیرا علاوه بر مطلب مذکور، در صورت دوری بلندمدت از امپراطوری رایانه ای ام ممکن است رقبا گوی سبقت را از مایکروسافت بربایند.

مدیر شرکت مایکروسافت ادامه داد: البته باید تاکید کنم که این بی میلی من به نشانه بی احترامی به افرادی که به فضا رفته اند و این مبلغ را پرداخت کرده اند نیست، بلکه حاکی از بی ذوقی شخصی من است.

گیتس با اشاره به پرواز انوشه انصاری به فضا گفت: خانم انصاری از جمله مدیران با ذوق و خلاق تله کام آمریکاست و واقعا به آنچه که او انجام داد حسادت می کنم؛ اما فرق بین من و این خانم آن است که زمان سفر ایشان به فضا فرد دیگری که آشنا به پروژه هایشان بود در زمین کارها را انجام می داد اما من از عدم وجود چنین همکاری رنج می برم.

بیل گیتس با غیر ممکن توصیف کردن سفر به فضا برای خود در پایان گفت: جدای از تمام این بحث ها باید اعتراف کنم که واقعا از سفر به فضا می ترسم و تاب و توان چرخش های شدید درون مدار زمین را ندارم. به همین علت ترجیح می دهم تا در روی زمین به دام

درباره آنتونی رابینز

 

آنتونی رابینز بیش از نیمی از عمر خود را صرف Image and video hosting by TinyPic کمک به دیگران کرده است ، تا عظمت وجود و خصوصیات بیهمتای خود را کشف و آنها را بهتر سازند . او یکی از موفقترین افراد کشور در زمینه بهبود عملکرد دیگران است . وی بنیانگذار و ریس هیات مدیره بنیاد آنتونی رایینز است که به منظور کمک به افراد برای رسیدن به موفقیتهای فردی و حرفه ای تاسیس شده است . رابینز برای بهبود عملکرد کارکنان ، با سازمانهایی از قبیل آی.بی.ام ، امریکن اکسپرس ، مک داگلاس ، ات اندتی و ارتش ایالات متحده و همچنین تیمهای ورزشی لس آنجلس و قهرمانان مدال طلای المپیک همکاری داشته است . وی همچنین مورد مشاوره بسیاری از چهره های معروف جهانی بوده و درمورد بازسازی شهر شفیلد که چهارمین شهر بزرک انگلستان است طرف مشورت بوده است . علاقه خاص رابینز به این است تا با کمک به افراد ، جهان را جای بهتری برای زیستن بسازد ، و به افراد جامعه کمک کند تا سرنوشت خود را به دست گیرند ، روابط خود را با افراد جامعه بهتر سازند ، به دنبال هدفهای ارزشمند زندگی خود بروند ، بر ناکامیهای عاطفی یا مالی غلبه کنند و به سهم خود به جامعه و کشور خدمت نمایند . سالهاست که ائ بدون خودخواهی ، نیرو و منابع خود را در اختیار نیازمندان گذاشته است ، و در سال 1991 بنیادی غیرانتفاعی را بوجود آورده است که هدفش کمک به کودکان عقب مانده ، افراد بی خانمان ، سالمندان و زندانیان است . آقای رابینز ، در حال حاضر35 سال دارد و با همسر و فرزندانش در دلماکالیفرنیا زندگی میکند. رابینز از روشهای گوناگونی برای بالا بردن سطح زندگی خود و دیگران استفاده مینماید . اعتقاد او بر این است که فرایند تفکر و ارزیابی چیزی جزپرسش و پاسخ درونی نمیباشد . میدانیم که نحوه تفکر و ارزیابی ما (که خود ارزیابی هم به عوامل گوناگون در موقعیت ارزیانی بستگی دارد ) احساس ما را شکل میدهد و با توجه به اینکه یک شخص هر چه هم که عاقل و بالغ باشد بر اساس احساسات خود و نه بر اساس فکر خود عمل میکند پس نوع احساس ما در هر لحظه رفتار ما را شکل داده و این رفتارها و عاذتهایی که شاید بسیاری از مواقع متوجه میزان بازدارندگی آنها نیز نمیشویم نهایتا سرنوشت ما را شکل میدهند.

پروفسور«سیدحمید مولانا»

آرزوى اقامت در آمریکا را نداشتم


پروفسور در ایران بود که پس از پیگیرى‌هاى متوالى به سراغش رفتیم و در سالن انتظار هتل اوین با او دیدار کردیم. آماده شده بود تا به دفتر کارش در دانشگاه امام صادق(ع) برود، مسیرى از بزرگراه چمران به مقصد پل مدیریت. در آسانسور باز شد و مردى قد بلند با کت‌و شلوارى مرتب پیش آمد. به حضور رفتیم. او صمیمانه، انگار که ما را از قبل مى‌شناخت، پذیرایمان شد. پروفسور در همان فرصت اندک به چند سؤال ما پاسخ گفت. آشنایى و ملاقات با پروفسور«سیدحمید مولانا»آشنایى با کسى است که طنین اندیشه‌هایش در ایران و آمریکا اوج گرفته‌ است. دانشمندى که بنیانگذار دانشکده علوم و ارتباطات بین‌الملل آمریکا بوده و در سال 2000 به عنوان دانشمند برجسته سال در دانشگاه واشنگتن انتخاب شد. او مؤلف بیش از بیست جلد کتاب مرجع،صدها جزوه و نوشتار در رشته‌هاى ارتباطات، علوم سیاسی، اقتصادی، جامعه‌شناسى و اسلام‌شناسى است . اگر چه او مقیم آمریکاست، اما هر زمان که به ایران مى‌آید مى‌توان او را در دو محل از محله‌هاى این منطقه، یعنى هتل اوین و دفترش در دانشگاه امام‌صادق(ع) ـ چرا که عضو ‌هیئت ‌علمى ‌دانشکده ‌فرهنگ و ارتباطات این دانشگاه است ـ ملاقات کرد. در اینجا لازم است از همکارى وهماهنگى‌هاى دوست گرامى جناب‌«احمدی» مسئول دفتر ایشان در دانشگاه، تشکر کنیم.
دفتر کار شما در دانشگاه امام‌صادق(ع) جنب یکى از محله‌هاى منطقه ما قرار دارد، یعنى اسلام‌آباد و پل مدیریت که اتفاقاً یکى از محله‌هاى محروم منطقه ما هم هست. دفتر دیگر شما در واشنگتن ‌مقابل ‌کاخ‌سفید ‌است.چقدر بین این دو محل فاصله مى‌بینید و با مقایسه این دو چه حسى به شما دست مى‌دهد؟
همان‌طور که مى‌دانید، متأسفانه من فقط در فرصت‌هاى مقطعى که امکانى فراهم مى‌شود به تهران مى‌آیم. سال‌هاست که همکاران لطف داشته‌اند و دفترى را برایم در دانشگاه امام‌صادق(ع) در نظر گرفته‌اند. اما من از کودکى و به اقتضاى محیط و شرایط ملى و بین‌المللى روز،‌ همیشه کنجکاو بودم که هم غرب و هم شرق را درک کنم و بفهمم، اما هیچ وقت نه آرزوى اقامت دائم در غرب و آمریکا را داشتم، نه مایل بودم در غرب شغلى داشته باشم و حتى تدریس کنم.بعدها هم که براى تحصیلاتم به آمریکا رفتم، سال 42 پس از دریافت درجه دکترا به ایران برگشتم. اما در همان هفته‌هاى آغازین کارم به عنوان سردبیر روزنامه کیهان چندین بار از سوى ساواک بازجویى شدم و تحت فشار بودم.فشارها و فضاى اختناق آن دوره مجبورم کرد که دوباره به آمریکا بروم. این نکته را به این دلیل گفتم که اشاره کنم براى من ایران و شهرهاى آن با تمام مشکلاتش زیباست. باور کنید که براى من این خاک بوى دیگرى دارد.
لطفاً این فضا را بیشتر توصیف کنید. یعنى مى‌فرمایید فضاى زندگى در تهران براى شما حس برانگیزتر از فضاى واشنگتن است؟
دقیقاً. این واقعیت درونى من است. موقعى که با خانواده به تهران آمدیم، ده سال داشتم، بعد از جنگ جهانى دوم بود.خاطرات و تصاویر من از تبریز یک فرهنگ ناب اسلامی، ایرانى و آذربایجانى بود. مساجد،بازار،محله‌ها،امامزاده‌ها، انجمن‌ها و حسینیه‌ها، اجتماعات بزرگ، نماز اعیاد فطر و غدیر و قربان، زیبایى و ضیافت خداوندى ماه رمضان، جلال و بزرگى ماه محرم و دسته‌هاى مردم، رفت‌و آمد و ارتباطات اجتماعى مردم در محله‌ها، بوى نانوایى‌ها، زیبایى‌دکان‌هاى میوه‌فروشی، کتابفروشى‌ها، جلسات علم و دانش و شعر و عرفان، زبان‌هاى ترکى و فارسى و لهجه‌هاى محلی، همه و همه برایم دوستداشتنى‌ترند.
وقتى به تهران مى‌رسید، در مسیرى که تا هتل یا دانشگاه طى مى‌کنید، آیا چیزى در شهر هست که براى شما جالب یا خاطره‌انگیز باشد؟
یعنى چه چیزى ؟ مقصودتان روابط اجتماعى است؟
مقصودم ساختار شهرى مردم، بزرگراه‌ها، تابلوها و هر چیزى است که در مسیر فرودگاه تا محل سکونت‌تان در هتل بتواند براى شما جالب یا خاطره‌انگیز باشد.
البته هر جاى تهران،خصوصاً محله‌هاى قدیمى ‌آن، براى من خاطره‌انگیز است. اما این سؤال شما مرا یاد یک خاطره انداخت. گاهى که به ایران مى‌آیم وقتى از بزرگراه چمران مى‌گذریم و چشم من به تابلوهاى شهرى و نام جلال‌آل‌احمد مى‌افتد، خاطره دیدارم با او زنده مى‌شود. یادم هست سال 1347 بود که بعد از پنج سال از آمریکا براى بازدیدى چند روزه به ایران آمده بودم. در این سفر به مازندران رفتم و تصادفى براى اولین‌بار با مرحوم جلال آل‌احمد آشنا شدم. من ایشان را در یک مراسم چاى که چند نفربیشتر حضور نداشتند، ملاقات کردم. من تا حدودى با سوابق سیاسى و آثار ادبى ایشان آشنا بودم. البته آن روز در حضور دیگران وارد این بحث‌ها نشدیم وگفت‌وگوى ما به موضوعات معمولى گذشت.
مایلم بدانم با وجودى که سال‌ها در شهر واشنگتن زندگى کرده‌اید چه شده که هنوز این نگاه به سنت‌هاى ایرانى در وجود شما هست؟هنوز هم از تهران قدیم چیزى به یاد دارید؟
دقیقاً، من تمام خاطرات قدیمى‌ام را از کودکى‌و دبستان تا دبیرستان مروى‌ تهران به یاد دارم. منزل ما در گذر مستوفى ‌بین چهارراه گلوبندک آن روز و محله پاچنار بود. خانه ما به مدرسه مروى‌خیلى‌نزدیک بود. ما مناجات و اذان مساجد سلطانى‌و ارک را در خانه ‌مى‌شنیدیم. شب‌هاى‌‌رمضان بویژه مواقع احیا و همچنین در ماه محرم دایره بین پاچنار و گلوبندک تا مسجد سلطانى‌و خیابان ناصرخسرو مرکز درس، عبادت و سمینارهاى‌ما بود. نمى‌دانم شما تا چه اندازه با تهران دهه‌هاى‌1320 و 1330 آشنا هستید. آن زمان، همه وزارتخانه‌هاى‌دولتى ‌بازار و مساجد بزرگ در محدوده سبزه‌میدان،شمس‌العماره، کاخ گلستان و توپخانه بود. شمال شهرتهران از بهارستان شروع ‌مى‌شد و به «آب کرج» که نهرى‌خوش آب و هوا و پردرخت بود، خاتمه‌مى‌یافت. همه اینها و احوال دوران کودکى‌و جوانى‌روحم را با سنت‌هاى ‌ایرانى‌آمیخته است. شاید دلیلش این باشد که در جوانى‌بیشتر وقت من در خانواده و مسجد و در فضاهاى‌محلى‌تبریز و تهران گذشت. خوشبختى‌من این بود که در مدت بیست سال اول زندگى‌ام که در ایران بودم، به تشویق و کمک خانواده و پدرم، هم از تحصیلات جدید روز و هم از معارف اسلامى‌به موازات هم بهره‌مند شدم. از طرفى‌ رفت‌وآمد ما با قم براى ‌زیارت مزار حضرت معصومه(س) و دیدار با پسرعموهایم مرا با دروس‌علماى‌بزرگ حوزه از جمله حضرت« آیت‌الله بروجردی» آشنا کرد و حتی« آیت‌الله خمینی» را هم براى‌اولین‌بار در قم دیدم.
همه این فضاها نگاه مرا به سنت‌هاى‌اسلامى‌ و ایرانى‌و محلى‌و ملى‌عمیق کرده است.
جناب پروفسور، ما در این رسانه محلی، به دنبال احیاى ‌هویت‌هاى‌محله‌اى‌هستیم. شاید بخشى‌از این هویت به معناى ‌همان فضایى‌ باشد که شما درباره تبریز یا تهران قدیم فرمودید که امروز در زندگى‌و شهر ما گم یا کم‌رنگ شده است.
اتفاقاً شما خود را در مسیر جریان دقیقى‌قرارداده‌اید. امروز در برابر مفهوم جهانى‌شدن، پدیده محلى‌شدن به شکل جدى ‌مطرح است و ما در عصر جهانى‌شدن شاهد ظهور هویت‌هاى‌فرهنگى اجتماعى‌محلى‌هستیم. همین است که توسعه رسانه‌هاى ‌محلى ‌رویکرد جدیدى‌ را در حوزه ارتباطات رقم زده است.
آیا در رویارویى‌با مسئله جهانى‌شدن ‌مى‌توانیم در احیاى ‌هویت فرهنگى اجتماعى‌وشهرى ‌محله‌هاى ‌قدیمى ‌شاهد یک جریان محلى‌موفق باشیم؟
اول اینکه ساختار روابط اجتماعى‌در ایران با غرب و در تهران با واشنگتن خیلى‌متفاوت است. جامعه ایرانى ‌هنوز هم با بافت‌هاى‌سنتى‌عمیق و ریشه‌دارى‌ روبروست. ارتباطات اجتماعى‌مردم، اجتماعات، رفتارها، آداب و رسوم و خصوصاً نهادهاى‌سنتى‌همگى‌به شما در این مسیر کمک‌مى‌کنند. مثلاً در اینجا مساجد در هر محله یکى‌از مهم‌ترین مراکز ارتباطات همگانى‌بوده است. در تاریخ اجتماعى‌و در فرهنگ ایران مسجد بزرگ‌ترین، متنفذترین و مردمى‌ترین رسانه جمعى‌و کلامى‌بوده است.
حالا شما براى‌ احیاى‌ هویت‌هاى‌ سنتى‌خود چقدر به مسجد دقت دارید؟مساجد در تاریخ تمدن اسلامى‌توانسته‌اند براى‌نخستین بار ارتباط شفاهى‌و قلمى‌بشریت را بصورت یک واحد اطلاعاتی، علمی، فرهنگى‌و دینى‌به مردم عرضه کنند. مثلاً در دوران انقلاب اسلامى‌رسانه‌هاى ‌مردم، مساجد، حسینیه‌ها و حوزه‌ها بودند، نه شهردارى‌ها یا مطبوعات یا نهادهاى‌ دیگر.
اساساً هویت ایرانى‌را با این ریشه‌ها ‌مى‌توان بررسى‌ کرد. حالا در عصر ارتباطات جهانى‌یا در رویارویى‌با پدیده جهانى‌شدن، به عنوان مردمى‌که از هویت‌هاى‌دینى‌و محلى‌عمیق برخورداریم، خیلى‌جدى‌تر باید به داشته‌هاى‌خودمان توجه داشته‌باشیم.
شما که استاد ارتباطات هستید، با توجه به رویکرد ما در «همشهرى‌ محله»، چه جایگاهى ‌براى ‌این رسانه ‌محلى ‌قائلید؟ معتقدید یک رسانه در محله با چه ضرورت‌هایى ‌روبروست؟
ببینید، امروز به علت جهانى‌شدن و گسترش رسانه‌هاى‌جدید، ماهیت رسانه‌تغییر کرده است. از سال‌ها پیش معتقد بودم که چنین حرکتى‌در ایران باید آغاز شود. آرزو ‌مى‌کردم که در هر شهری، روستایى‌و هر جایى ‌نشریه محلى‌داشته باشیم.
قطعاً کار شما بسیار مهم است و باید از لحاظ ابعاد گوناگون اجتماعى‌تحلیل شود. این کار آثار مستقیم و غیر مستقیم مفیدى ‌روى عامه ‌مردم خواهد داشت. باید روى‌نهادهاى‌ سنتى‌خوب کار کنید. کارکرد این نهادها در جامعه و نقش مؤثر و مستقیم آنها باید مورد توجه جدى‌ رسانه محلى‌شما باشد.
برایتان آرزوى‌موفقیت‌ مى‌کنم.

استادیار ایرانى جزو ۱۰ مغز برتر آمریکاى شمالى

استادیار جوان ایرانى دانشگاه «پرینستون» به عنوان یکى از ۱۰ مغز برتر آمریکاى شمالى معرفى شد.
وى به همراه ۹ محقق برجسته دیگر چندى پیش در چهارمین نشست «۱۰ برلیان» نشریه Popular Science در آمریکا مورد تقدیر قرار گرفت.
به نوشته USATODAY، این فهرست ۱۰ نفره شامل محققان و نخبگان جوانى است که در حوزه هاى ابتکارى مشغول به فعالیت هستند و با این حال معمولا از چشم عموم پنهان مانده اند.
مریم میرزاخانى در سال ۱۹۹۹ میلادى موفق به پیدا کردن راه حلى براى یک مشکل ریاضى شد که بسیارى را به دام انداخته بود: محاسبه حجم هاى فضایى منحنى هندسى. مریم میرزاخانى که تحصیلات کارشناسى ارشد و دکترا را در دانشگاه هاروارد پشت سرگذاشته، از دانش آموزان نخبه المپیادى کشور است که در سال ۷۴ در المپیاد جهانى ریاضى علاوه بر دریافت مدال طلا با کسب بالاترین امتیاز به عنوان نفر اول جهان شناخته شده است.
این دانش آموز نخبه ریاضى، تحصیلات دانشگاهى خود را در رشته ریاضى در دانشگاه صنعتى شریف ادامه داد و از جمله بازماندگان سانحه غمبار سقوط اتوبوس حامل نخبگان ریاضى دانشگاه صنعتى شریف به دره در اسفندماه ۷۶ است.

گفتگوی ویژه با استاد محمدرضا شجریان‌

گفتگوی ویژه با استاد محمدرضا شجریان‌

در مشهد به‌ دنیا آمد و از چهار سالگی‌ به‌خوانندگی‌ علاقه‌مند شد. در سال‌ 1337 رادیوخراسان‌ او را به‌ همکاری‌ در رشته‌ آواز دعوت‌کرد و او در آغاز کار بدون‌ همراهی‌ ساز باخواندن‌ اشعار عارفانه‌ جلب‌ توجه‌ هنردوستان‌ راکرد و دیری‌ نپایید که‌ آوازه‌ شهرتش‌ به‌ تهران‌رسید و برای‌ اجرای‌ برنامه‌هایی‌ در گلها توسطروان‌شاد «داود پیرنیا» دعوت‌ شد. در سال‌1345 با این‌ برنامه‌ همکاری‌اش‌ را شروع‌ کرد.از همان‌ سال‌ با استاد احمد عبادی‌ آشنا شد وشاگردی‌ و دوستی‌ او را برگزید و از سال‌ 1346در کلاس‌ استاد مهرتاش‌ شیوه‌ و سبک‌ ایشان‌ را فراگرفت‌. از سال‌ 1350 با استاد فرامرز پایور آشنا وتعلیم‌ سنتور و ردیف‌های‌ آواز استاد صبا را دنبال‌کرد. از سال‌ 1352 نزد استاد عبدا... دوامی‌ کلیه‌ردیف‌های‌ موسیقی‌ کلاسیک‌ و اصیل‌ ایرانی‌ وتصانیف‌ قدیم‌ و شیوه‌ تصنیف‌خوانی‌ را آموخت‌ ودر سال‌ 1354 استاد نور، «علی‌خان‌ برومند»مراجعه‌ کرد و سبک‌ و روش‌ خوانندگی‌ سیدحسین‌ طاهرزاده‌ را فرا گرفت‌ و در خلال‌ این‌ ایام‌نیز شیوه‌ خوانندگی‌ اقبال‌ السلطان‌، تاج‌ اصفهانی‌،ظلی‌، ادیب‌ خوانسازی‌، قوامی‌ و بنان‌ را از روی‌صفحات‌ و نوارها با دقت‌ دنبال‌ کرد و به‌ رمز و رازشیوه‌های‌ خاص‌ هر یک‌ از آنان‌ به‌ گونه‌ای‌ راه‌یافت‌. از سال‌ 1354 تدریس‌ هنرجویان‌ را دررشته‌ آواز در دانشکده‌ هنرهای‌ زیبای‌ دانشگاه‌تهران‌ به‌ عهده‌ داشت‌ و تا سال‌ 1357 که‌ این‌رشته‌ تعطیل‌ شد به‌ تعلیم‌ دانشجویان‌ مشغول‌ بود.

_ موقعیت‌ آواز سنتی‌ را در حال‌ حاضر چگونه‌می‌بینید؟
شجریان‌: امروزه‌ پیشرفت‌ تکنولوژی‌، سنت‌هارا زیر فشار قرار داده‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌ باعث‌ تغییرآنها شده‌ است‌. همان‌طور که‌ شیوه‌ زندگی‌ تغییرکرده‌، سنت‌های‌ موسیقی‌ هم‌ دچار تغییر و تحول‌شده‌ است‌.
_ یعنی‌ به‌ نظر شما موسیقی‌ آوازی‌ ایران‌ ازبین‌ می‌رود؟
شجریان‌: نه‌، هرگز از بین‌ نخواهد رفت‌. اماتردید دارم‌ که‌ بتواند به‌ رشد و شکوفایی‌ خودادامه‌ دهد. ما در صد سال‌ گذشته‌ هنرمندان‌بزرگی‌ داشتیم‌ که‌ فکر نمی‌کنم‌ هنرمندان‌ نسل‌امروز بتوانند خود را به‌ پای‌ آن‌ها برسانند. شایدیکی‌ دو نفر از آن‌ها در آینده‌ بسیار به‌ درخشد والبته‌ همین‌ هم‌ برای‌ ادامه‌ رشد موسیقی‌ آوازی‌ ماکافی‌ است‌.
_ به‌ آینده‌ چه‌ کسانی‌ در این‌ هنر امید دارید؟
شجریان‌: از کلاس‌های‌ موسیقی‌ شاگردان‌ بسیاربا استعدادی‌ بیرون‌ آمده‌اند، که‌ فقط با رشد درآینده‌ می‌توان‌ راجع‌ به‌ آن‌ها اظهار نظر کرد.چون‌ این‌ راه‌ پر مخاطره‌ای‌ است‌ و باید دید که‌ تاچه‌ حد پایدار نشان‌ می‌دهند و راه‌ موسیقی‌آوازی‌ را ادامه‌ می‌دهند و از هنرمندانی‌ که‌ نزدمن‌ دوره‌ دیده‌اند و دوره‌ عالی‌ را هم‌گذرانده‌اند، می‌توانم‌ از آقایان‌ جهاندار،کرامتی‌، شفیعی‌، رفعتی‌ و نوربخش‌ نام‌ ببرم‌. پسرخودم‌ «همایون‌»، هم‌ هست‌ که‌ در حال‌ ادامه‌آموزش‌ است‌. این‌ها کسانی‌ هستند که‌ شیوه‌ مرادنبال‌ کرده‌اند.
_ به‌ نظر برخی‌ از خوانندگان‌ کارهای‌ شما دردهه‌ 1360 و پیش‌ از آن‌ رنگ‌ و بوی‌ دیگری‌داشت‌ که‌ برای‌ دوستان‌ موسیقی‌ جالب‌ بود. نظرخودتان‌ چیست‌؟ آیا سبک‌ کارهای‌ شما درسال‌های‌ اخیر تغییر کرده‌؟
شجریان‌: طبیعی‌ است‌ که‌ کار تغییر می‌کند، اماداوری‌ درباره‌ آن‌ به‌ ذوق‌ و سلیقه‌ مردم‌ بستگی‌دارد. عده‌ای‌ ممکن‌ است‌ کارهای‌ قبلی‌تر یعنی‌زمان‌ دهه‌ 1350 را بیشتر بپسندند. این‌ قضاوت‌هااز پسند شخصی‌ پیروی‌ می‌کند و با معیارها وضوابط هنری‌ همراه‌ نیست‌.
_ آیا شما به‌ موسیقی‌ پاپ‌ علاقه‌مندید؟ آیاحاضرید هنر خود را به‌ این‌ قالب‌ موسیقی‌ نزدیک‌کنید؟
شجریان‌: من‌ به‌ این‌ نوع‌ موسیقی‌، که‌ هیچ‌ماهیت‌ ایرانی‌ ندارد، علاقه‌ای‌ ندارم‌. نوع‌موسیقی‌ پاپ‌ یا موسیقی‌ مردم‌پسندی‌ که‌ اینجارواج‌ پیدا کرده‌، ماهیت‌ مردمی‌ ندارد و همان‌موسیقی‌ غربی‌ است‌ که‌ توسط خوانندگان‌ خارج‌از کشور اجرا می‌شود و صداوسیما هم‌ به‌ نام‌موسیقی‌ پاپ‌ ایرانی‌ آن‌ را پخش‌ می‌کند. تلاش‌ مااین‌ بوده‌ که‌ در بستر موسیقی‌ اصیل‌ ایرانی‌ حرکت‌کنیم‌ و از این‌ اصالت‌ها در موسیقی‌ دفاع‌ کنیم‌.
_ آیا ظرفیت‌ موسیقی‌ ایرانی‌ از این‌ که‌می‌شناسیم‌ بیشتر است‌؟
شجریان‌: بله‌، ما حتی‌ یک‌ صدم‌ ظرفیت‌های‌موسیقی‌ ایرانی‌ را نتوانسته‌ایم‌ عرضه‌ کنیم‌.پیشرفت‌ و خلاقیت‌ در این‌ موسیقی‌، موقعی‌امکان‌پذیر است‌ که‌ هنرمندانی‌ باشند که‌ بتواننداین‌ امکانات‌ را رشد بدهند. هنر یک‌ زبان‌ است‌،باید هنرمندانی‌ باشند که‌ بتوانند این‌ زبان‌ را به‌ کاربگیرند و در آن‌ به‌ خلاقیت‌ و آفرینش‌ دست‌ بزنند.همان‌طور که‌ رشد زبان‌ ادبی‌ به‌ فعالیت‌ شاعر ونویسنده‌ بستگی‌ دارد، در موسیقی‌ هم‌ بایدآهنگسازانی‌ بیایند که‌ بتوانند این‌ هنر را به‌ سوی‌رشد و ترقی‌ ببرند. خوانندگان‌ و تک‌ نوازان‌ هم‌در کنار خلاقیت‌ آهنگسازان‌ می‌توانند رشد کنند.ظهور آهنگسازان‌ خوب‌،می‌تواند هنر موسیقی‌ رامتحول‌ کند; ما در صد سال‌ اخیر آهنگسازان‌بزرگی‌ داشتیم‌ مانند عارف‌، شیدا و سپس‌ مرتضی‌محجوبی‌، و پس‌ از آن‌ها کسانی‌ مانند تجویدی‌ وهمایون‌ خرم‌ آمدند. امروزه‌ نسل‌ جوان‌تری‌داریم‌ که‌ چهره‌های‌ برجسته‌اش‌ علیزاده‌، لطفی‌،مشکاتیان‌ و دیگران‌ هستند. به‌ هر حال‌ هرآهنگسازی‌ هنر خود را در چارچوب‌ شرایطزمانی‌ ارائه‌ می‌دهد.


_ شما به‌ خاطر نارسایی‌ سالن‌های‌ کنسرت‌، ازاجرای‌ برنامه‌های‌ موسیقی‌ در ایران‌ خودداری‌کردید. اشکال‌ اصلی‌ عرصه‌ موسیقی‌ سنتی‌ را درچه‌ می‌بینید؟
شجریان‌: باز تاکید می‌کنم‌ که‌ من‌ همیشه‌ مایل‌بوده‌ام‌ رابطه‌ای‌ با مردم‌ داشته‌ باشم‌. اگر در ایران‌کنسرت‌ نمی‌گذاریم‌، حتما موانعی‌ دارد و از این‌بابت‌ بسیار متاسفم‌. من‌ به‌ این‌ رابطه‌ نیاز دارم‌ و تنهابه‌ خاطر شرایط ناهموار است‌ که‌ از این‌ رابطه‌محروم‌ شده‌ام‌. همیشه‌ تلاش‌ کرده‌ام‌ که‌ باشیوه‌های‌ دیگر غیر از کنسرت‌ بتوانیم‌ رابطه‌ای‌زنده‌ با مردم‌ داشته‌ باشم‌.


منبع: مجله خانواده سبز